معنی پیچایی - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پیچایی
پیچانی
- پیچانی
- حیرت سرگشتگی گیجی: هر که را در دل شک و پیچانی است در جهان او فلسفی پنهانی است. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
پیرایی
- پیرایی
- در ترکیبات بمعنی عمل پیراستن آید سرو پیرایی ناخن پیرایی
فرهنگ لغت هوشیار
پیدایی
- پیدایی
- ظهور آشکار شدن، علم معرفت: و آن لفظ عامل و دانا و علم دانستن است... ما آن را بلفظ روشنی و پیدایی و علت و مایه و معدن پیدایی و روشنی بدل کردیم
فرهنگ لغت هوشیار
پیمایی
- پیمایی
- در ترکیب آید عمل پیماینده: آسمان پیمایی باد پیمایی بحر پیمایی قدح پیمایی
فرهنگ لغت هوشیار
پیچازی
- پیچازی
- پارچه شطرنجی، پارچه ای که طرح آن مانند صفحه شطرنج باشد
فرهنگ فارسی معین