- پیرابین
- پریسکوپ (Periscope) یا پیرابین دستگاهی که به دوربین متصل است و به مدد آن نماهای بسیار سر بالا، بالای نقطه دید، زوایای عجیب و غریب، جلوه های ویژه و ماکتی را فیلم برداری می کنند.
معنی پیرابین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
میانه رو مرز میانه معتدل میانه رو حد وسط بین بین
درخصوص، جو، محیط، حدود، حواشی
جسمی که سفید و نیمه شفاف که از روغنهای سنگین نفت به دست میاید
کسیکه به آینده فکر کند
زینت دادن بکاستن: تیر را تا نتراشی نشود راست همی سرو را تا که نپیرایی والا نشود. (منوچهری)
زینت دادن پیراستن، دباغت کردن چیزی را پیراستن
منسوب به پیراهن، که از پیراهن توان کرد: پارچه پیراهنی
پیراهن: برو بر بوی پیراهان یوسف که چون یعقوب ماتم دار گشتی. (مولوی)
فرانسوی سنبوسه (هرم برهان)
حوالی، حول، گرداگرد چیزی، اطراف، دور و بر چیزی
اصلاح کردن، کم کردن، برای خوبی، نا زیبا دور کردن
فراغ فراغت
میانه، معتدل، حد وسط
جسمی موم مانند، سفید و نیم شفاف، بی بو و بی طعم که از روغن های سنگین نفت به دست می آید و در ساختن برخی از داروها، لوازم آرایشی و شمع سازی به کار می رود
نوعی تفنگ لوله کوتاه سرپر، قرابین
کسی که به آینده فکر کند، عاقبت اندیش، کسی که پیشامدها و حوادث را پیش از وقوع حدس بزند
جسم مخروطی با وجوه جانبی مثلث به یک راس مشترک
اطراف و دور و بر کسی یا چیزی یا جایی، گرداگرد، دوروبر، دورتادور، گردبرگرد
پیراستن، برش دادن، تراش دادن، بریدن و کم کردن زیادتی و ناهمواری چیزی برای خوش نما گردانیدن آن، مثل بریدن شاخه های زائد درخت یا زدن موی سر، دباغت کردن پوست حیوانات
پیراستن، برش دادن، تراش دادن، بریدن و کم کردن زیادتی و ناهمواری چیزی برای خوش نما گردانیدن آن، مثل بریدن شاخه های زائد درخت یا زدن موی سر، دباغت کردن پوست حیوانات
برش دادن، تراش دادن، بریدن و کم کردن زیادتی و ناهمواری چیزی برای خوش نما گردانیدن آن، مثل بریدن شاخه های زائد درخت یا زدن موی سر، برای مثال روی گل سرخ بیاراستند / زلفک شمشاد بپیراستند (منوچهری - ۱۶۱) ، سرو شادابی و گمان بردی / که تو را تیغ غم نپیراید (خاقانی - ۸۶۳)
دباغت کردن پوست حیوانات
دباغت کردن پوست حیوانات
پیراهن، جامۀ نازک و کوتاه که مردان زیر لباس بر تن می کنند، جامۀ نازک و بلند زنانه
نا آشکار
نوعی تفنگ کوتاه و سبک که مدتی طولانی مورد استعمال سواره نظام و شکاریان پیاده اروپای غربی بود، نوعی مدبر که در کوهنوردی هنگام استفاده از طناب بکار برند
فاضلاب، آشغال دانی، پارگین
جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغن های سنگین به دست می آید. در شمع سازی و تهیه ورنی ها استعمال می شود. پارافین مایع در پزشکی به عنوان مسهل به کار می رود
گرداگرد، حوالی، محیط، پیرامن
با احتیاط، دوراندیش
Clairvoyant
экстрасенс
Hellseher