جدول جو
جدول جو

معنی پژاون - جستجوی لغت در جدول جو

پژاون
پژاوند، چوبی که پشت در بیندازند که در باز نشود، پژوند
تصویری از پژاون
تصویر پژاون
فرهنگ فارسی عمید
پژاون
چوبی که برای محکمی در پشت آن افکنند تاکسی نتواند باز کند، چوبی که جامه را بوقت شستن بر او زنند چوب گازران کدین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پژاوند
تصویر پژاوند
چوبی که پشت در بیندازند که در باز نشود، پژوند، پژاون، برای مثال دل از دنیا بردار و به خانه بنشین پست / فروبند در خانه به فلج و به پژاوند (رودکی - ۵۲۲)
چوب گازران که جامه را هنگام شستن با آن می کوبند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژاگن
تصویر پژاگن
چرکین، چرک آلود، پلید، پژوین، برای مثال لطیف و جوانم چو گل به گاه بهار / پژاگن نیم سال خورده نیم (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
(پَ وَ)
چوبی ستبر باشد که از پس در افکنند. (لغت نامۀ اسدی). چوبی بودکه از جهت محکمی از پس در اندازند تا کس نتواند بازکرد. (نسخه ای از لغت نامۀ اسدی). چوبی باشد که از پس در افکنند و بوقت جامه شستن جامه را بدو کوبند و آن را سکنبه و جلنبه و فدرنگ نیز گویند. (حاشیۀ لغت نامۀ اسدی). چوبی که پشت در برای باز نشدن اندازندو این مرکب است از پژ و آوند یعنی نسبت دارد بکوه در قوت و محکمی. آوند کلمه نسبت است و حسین وفائی پژوند به این معنی آورده... (فرهنگ رشیدی) :
دل از دنیا بردار و بخانه بنشین پست
در خانه فروبند به فلج و به پژاوند.
رودکی.
لیکن این گفتۀ رشیدی بر اساسی نیست، چوبی که جامه را بوقت شستن بر او زنند. (صحاح الفرس). چوب گازران. کدین
لغت نامه دهخدا
(پْلا / پِ وِ)
نام شهری در آلمان (ساکس) دارای 112000 تن سکنه. مرکز بزرگ صنعت قلاب دوزی (برودری) و منسوجات است
لغت نامه دهخدا
(پَ گِ)
فژاگن. پژوین. ناشسته. آلوده به ریم. پلید. چرکن. زشت. دنس:
لطیف و جوانم چو گل در بهار
پژاگن نیم سالخورده نیم.
ابوشکور.
و رجوع به فژاگن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دریاچه ای به ایالت پوی ددم در دهانۀ کوه آتش فشانی زیبا به ارتفاع 1197 گز
لغت نامه دهخدا
چوبی که برای محکمی در پشت آن افکنند تاکسی نتواند باز کند، چوبی که جامه را بوقت شستن بر او زنند چوب گازران کدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژاوه
تصویر پژاوه
کوره که در آن ظروف سفالین و آجر و آهک پزند آوه پجاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژاگن
تصویر پژاگن
چرک آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژاوند
تصویر پژاوند
((پَ وَ))
چوبی که برای محکمی در، پشت آن افکنند تا کسی نتواند باز کند، چوبی که جامه را به وقت شستن بر او زنند، چوب گازران، کدین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژاگن
تصویر پژاگن
((پَ گِ))
چرکین، زشت، نازیبا
فرهنگ فارسی معین