پژاون پژاون چوبی که برای محکمی در پشت آن افکنند تاکسی نتواند باز کند، چوبی که جامه را بوقت شستن بر او زنند چوب گازران کدین فرهنگ لغت هوشیار
پژاوند پژاوند چوبی که برای محکمی در پشت آن افکنند تاکسی نتواند باز کند، چوبی که جامه را بوقت شستن بر او زنند چوب گازران کدین فرهنگ لغت هوشیار
پژاگن پژاگن چرکین، چرک آلود، پلید، پژوین، برای مِثال لطیف و جوانم چو گل به گاه بهار / پژاگن نیَم سال خورده نیَم (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۸) فرهنگ فارسی عمید
پژاوند پژاوند چوبی که پشت در بیندازند که در باز نشود، پَژوَند، پَژاوَن، برای مِثال دل از دنیا بردار و به خانه بنشین پست / فروبند در خانه به فلج و به پژاوند (رودکی - ۵۲۲)چوب گازران که جامه را هنگام شستن با آن می کوبند فرهنگ فارسی عمید
پژاوند پژاوند چوبی که برای محکمی در، پشت آن افکنند تا کسی نتواند باز کند، چوبی که جامه را به وقت شستن بر او زنند، چوب گازران، کدین فرهنگ فارسی معین
پلاون پلاون نام شهری در آلمان (ساکس) دارای 112000 تن سکنه. مرکز بزرگ صنعت قلاب دوزی (برودری) و منسوجات است لغت نامه دهخدا