جدول جو
جدول جو

معنی پچال - جستجوی لغت در جدول جو

پچال
محل نصب دستگاه ریسندگی که غالبا در نقطه ای گود قرار داشته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چال
تصویر چال
گودالی که عمق آن از یک متر بیشتر نباشد، گود، گودال
اسبی که موهای سرخ و سفید درهم آمیخته داشته باشد، کبک، برای مثال وگر به بلخ زمانی شکار چال کند / بیاکند همه وادیش را به بط و به چال (عماره - ۳۵۹)
چال کردن: گود کردن، دفن کردن چیزی در زیر خاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچال
تصویر پاچال
گودال، گودال زیر پا، گودالی در دکان که فروشنده داخل آن می ایستد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدال
تصویر پدال
پایی، مربوط به پا، رکاب، اهرم کنترل کننده در اتومبیل و بعضی دستگاه ها که زیر پا قرار می گیرد، در موسیقی وسیله ای پایی در سازهایی مانند پیانو، هارپ و امثال آنکه به نوازنده کمک می کند تا طنین صداها را ممتد، خیلی قوی یا خیلی ضعیف کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوچال
تصویر پوچال
پوشال، گیاه خشک، تراشۀ چوب، ساقه های نازک نی و جگن و گیاه های دیگر
فرهنگ فارسی عمید
از پوچ + ال، پسوند نسبت، آنچه از دم رندۀ نجار پیدا آید و مانند آن، پوشال
لغت نامه دهخدا
(پِ)
گلبرگ
لغت نامه دهخدا
گودالی که جولاهان وقت بافتن، پای در آن آویزند، پاچامه:
بلوح پای و بپاچال و قرقره بکره
بنایژه بمکوک و بتاروپود ثیاب،
خاقانی،
، گوی که استادان بقال و نانوا و آشپز در آن ایستند و چیزی فروشند، گودالی که شیر در آن گرد کنند فروختن را
لغت نامه دهخدا
(چَ)
پاچک. سرگین گاو
لغت نامه دهخدا
(پِ)
کارد. چاقو. رجوع به پچق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چال
تصویر چال
چاله، گودی، گودال
فرهنگ لغت هوشیار
گودال زیر پای جولاهگانگودالی که نانوا بقال یا آشپز در آن میایستد و چیز میفروشد، گودالی که شیر در آن جمع کنند و فروشند
فرهنگ لغت هوشیار
سر دسته گیاهان تیره پامچال و جزو رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ است. گیاهی است کوچک و علفی برگهایش نسبه پهن و در سطح زمین گسترده میشود و از وسط برگهای مسطح آن ساقه هایی که منحصرا بگل ختم میشوند خارج می گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوچال
تصویر پوچال
آنچه از دم رنده نجار پیدا آید و مانند آن پوشال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پچاق
تصویر پچاق
کارد، چاقو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدال
تصویر پدال
وسیله ای شبیه رکاب که در ماشینها در زیر پا قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پچل
تصویر پچل
پلید، کثیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پچل
تصویر پچل
((پِ چَ))
شلخته، کثیف، پلید. بچل، چپل، پچول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چال
تصویر چال
گودال، آشیانه مرغان، گود، عمیق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چال
تصویر چال
نوعی مرغابی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوچال
تصویر پوچال
تراشه چوب، پوشال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پدال
تصویر پدال
((پِ))
ابزاری در ماشین ها و دستگاه های دیگر که زیر پا قرار دارد، رکاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاچال
تصویر پاچال
گودال، گودالی که نانوا، بقال یا آشپز در آن می ایستد و چیزی می فروشد
فرهنگ فارسی معین
مرتعی در پشت چرات
فرهنگ گویش مازندرانی
نام محلی در حوزه ی آلاشت شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام و محل دستگاه ریسندگی گالش ها
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای کنه، انگل خون خوار بدن دام، چاله ی پشتی دنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
به دنبال ماه نو، پایان سال
فرهنگ گویش مازندرانی
کوتاه، کوتاه قد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
ایجاد راهرو با ردیف کردن چوبهای کوتاه جهت هدایت پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
کسب، چابک، سلامت کامل
فرهنگ گویش مازندرانی
مدفوع گوسفند و بز، کاوش، جست و جو
فرهنگ گویش مازندرانی
کثیف، نوعی سوسک که فضولات حیوانات را به شکل گلوله درآورده و به
فرهنگ گویش مازندرانی
چاله ی کارگاه بافندگی که در واقع مکان قرار گرفتن تمهیدات
فرهنگ گویش مازندرانی