معنی پدال
- پدال
- پایی، مربوط به پا، رکاب، اهرم کنترل کننده در اتومبیل و بعضی دستگاه ها که زیر پا قرار می گیرد، در موسیقی وسیله ای پایی در سازهایی مانند پیانو، هارپ و امثال آنکه به نوازنده کمک می کند تا طنین صداها را ممتد، خیلی قوی یا خیلی ضعیف کند
واژههای مرتبط با پدال
پدال
- پدال
- وسیله ای شبیه رکاب که در ماشینها در زیر پا قرار دارد
پدال
- پدال
- ابزاری در ماشین ها و دستگاه های دیگر که زیر پا قرار دارد، رکاب
جدال
- جدال
- کشمکش
پداش
- پداش
- مطلق مکافات و جزا از خیر و شر جزا سزا، جزای نیک مکافات مقابل پادافراه پادافره باد افراه بادافره، جزای بد بادافراه عقاب، مهر کابین. یا پاداش نیک. جزای نیک ثواب اجر. یا پاداش نیک دادن، اجر نیک دادن ثواب دادن، یا پاداش نیکو. پاداش نیک
بدال
- بدال
- دانه فروش خواربار فروش
جدال
- جدال
- خصومت کردن با کسی، پیکار
پردال
- پردال
- پرگار
پردال
- پردال
- پَرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پَرگَر، بَردال، دَوّاره، فَرکال
مدال
- مدال
- نشان فلزی که برای قدردانی از خدمات کسی به او اعطا شود
