جدول جو
جدول جو

معنی پدال

پدال((پِ))
ابزاری در ماشین ها و دستگاه های دیگر که زیر پا قرار دارد، رکاب
تصویری از پدال
تصویر پدال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پدال

پدال

پدال
پایی، مربوط به پا، رکاب، اهرم کنترل کننده در اتومبیل و بعضی دستگاه ها که زیر پا قرار می گیرد، در موسیقی وسیله ای پایی در سازهایی مانند پیانو، هارپ و امثال آنکه به نوازنده کمک می کند تا طنین صداها را ممتد، خیلی قوی یا خیلی ضعیف کند
پدال
فرهنگ فارسی عمید

پداش

پداش
مطلق مکافات و جزا از خیر و شر جزا سزا، جزای نیک مکافات مقابل پادافراه پادافره باد افراه بادافره، جزای بد بادافراه عقاب، مهر کابین. یا پاداش نیک. جزای نیک ثواب اجر. یا پاداش نیک دادن، اجر نیک دادن ثواب دادن، یا پاداش نیکو. پاداش نیک
فرهنگ لغت هوشیار

پردال

پردال
پَرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پَرگَر، بَردال، دَوّاره، فَرکال
پردال
فرهنگ فارسی عمید