جدول جو
جدول جو

معنی پپو - جستجوی لغت در جدول جو

پپو
ذرتی که بریان شود، باقی مانده ی برخی میوه جات نیم خورده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرو
تصویر پرو
(دخترانه)
پروین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاو
تصویر پاو
(پسرانه)
نام پسر شاپور سردودمان اسپهبدان باوندی در طبرستان خاوری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرو
تصویر پرو
آزمایش لباس دوخته شده بر تن مشتری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوپ
تصویر پوپ
تاجی از پر که بر سر بعضی پرندگان می روید، کاکل پرنده
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، شانه سر، بدبدک، شانه به سر، بوبویه، بوبه، پوپو، پوپؤک، شانه سرک، پوپک، مرغ سلیمان، پوپش، بوبو، کوکله، بوبک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیو
تصویر پیو
پیوک، نوعی کرم دراز و باریک که در زیر پوست انسان ایجاد می شود، کرم رشته ، بیماری ناشی از آلودگی به کرم های نخی با انسداد مجاری لنفاوی که باعث تورم اندام ها می شود، پاغر، فیلاریوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلو
تصویر پلو
برنج پخته و صافی کرده مخلوط با گوشت یا سبزی یا باقلا یا لوبیا و امثال آن ها، با هر یک از حبوب مانند باقلا یا لوبیا یا عدس پخته شود به اضافۀ نام آن نامیده می شود مثلاً باقلا پلو، لوبیا پلو، عدس پلو، اگر برنج تنها باشد آن را چلو می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تپو
تصویر تپو
تاپو، ظرف سفالی بزرگ که در آن غله یا آرد بریزند، خمره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پفو
تصویر پفو
بادی که از دهان و میان دو لب خارج کنند، پف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتو
تصویر پتو
پارچۀ ضخیم به اندازۀ لحاف که از پشم یا پنبه بافته می شود و بیشتر در موقع خواب روی خود می اندازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتو
تصویر پتو
جای رو به آفتاب، آفتاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
بادی بود که از دهان بدر آرند برای خاموش کردن چراغ یا تیز کردن آتش یا سرد کردن چیزی گرم و امثال آن فوت دم پفو باد، آماس ورم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قپو
تصویر قپو
ترکی دروازه ترکی قاپو دروازه دروازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلو
تصویر پلو
برنج پخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوپ
تصویر پوپ
تاجی که اپر که بر سر بعضی از طیور دیده میشود کاکل مرغ، پوپش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوپو
تصویر پوپو
هدهد شانه سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرو
تصویر پرو
مدرک، سند، نشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دپو
تصویر دپو
فرانسوی نهشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپو
تصویر چپو
تاخت و تاراج و یغما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رپو
تصویر رپو
فرانسوی ایستش زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پپه
تصویر پپه
نان: فلانی بنان میگوید پپه، پخمه چلمن گول غبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتو
تصویر پتو
نوعی منسوج پشمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتو
تصویر پتو
((پَ))
نوعی روانداز که به جای لحاف به هنگام خواب بر روی کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوپ
تصویر پوپ
((پُ))
تاج و کاکل پرندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیو
تصویر پیو
پاره گل خشک شده، کلوخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چپو
تصویر چپو
((چَ پَ یا پُ))
یغما، تاراج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوپو
تصویر پوپو
هدهد، شانه سر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پپه
تصویر پپه
((پَ پِ))
ساده لوح، گول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دپو
تصویر دپو
((دِ پُ))
انبار اجناس، مخزن، محل تجمع وسایل و افراد یا نیروها برای انجام کاری، کارگاه تعمیر و توقف لکوموتیو و نگه داری تجهیزات و انباشت پارسنگ، آمادگاه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پتو
تصویر پتو
((پَ تُ))
پرتو، موضعی را گویند از کوه و غیر آن که پیوسته آفتاب در آن بتابد، مقابل نسر، نسار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرو
تصویر پرو
((پِ رُ))
آزمایش لباس از طرف خیاط بر تن مشتری، مدرک، مسند
فرهنگ فارسی معین
((پُ لُ))
خوراک ایرانی که از برنج پخته با کره یا روغن فراهم می شود و معمولاً با نوعی خورشت همراه است
فرهنگ فارسی معین
دنبالچه ی مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی
برنج بریان شده
فرهنگ گویش مازندرانی
مادینگی، فرج دختر
فرهنگ گویش مازندرانی