جدول جو
جدول جو

معنی پولاددرع - جستجوی لغت در جدول جو

پولاددرع
(لادْ، دِ)
که زره پولادین دارد. مرد قوی:
ز پولاددرعان الماس تیغ
بسی کشت و هم کشته شد ای دریغ.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پولاد درع
تصویر پولاد درع
آنکه زره پولادین دارد، برای مثال ز پولاد درعان پولاد تیغ / بسی کشت و هم کشته شد ای دریغ (نظامی۵ - ۹۷۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولادترگ
تصویر پولادترگ
جنگ جویی که خود پولادین بر سر دارد، برای مثال ز پولادترگ اندر آمد به فرق / به دریای خون شد تن خسته غرق (نظامی۵ - ۹۷۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولادرگ
تصویر پولادرگ
اسب قوی، پرزور و پرطاقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولادگر
تصویر پولادگر
کسی که آلات و ابزاری از پولاد می سازد
فرهنگ فارسی عمید
(لادْ، دَ)
دارای پنجه و دستی چون پولاد. خداوند دستی نیرومند:
بدو گفتا من آن پولاددستم
که دینت را بدین خواری شکستم.
نظامی.
نخستین دلیران پولاد دست
ببستند دست و گشادند شست.
هاتفی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
که ترگ از پولاد دارد. آهنین خود:
بگوش جوانان پولادترگ
زبان سنان گفت پیغام مرگ.
(از حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
آنکه پولاد سازد. توسعاً آهنگر:
بدان دست بردند آهنگران
چو شد ساخته کار گرز گران
پسند آمدش کار پولادگر
ببخشیدشان جامه و سیم و زر.
فردوسی.
بفرمود خسرو (کی خسرو) بپولادگر
که بند گران ساز مسمار سر
هم اندر زمان پای کردش (گرگین را) ببند
که از بند گیرد بداندیش پند.
فردوسی.
بفرمود خسرو بپولادگر
که سازد برو بند و غل و تبر (؟).
فردوسی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
آهن رگ. کنایه از اسپ پرزور باشد. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
پولاد زره، نیرومند 2 (اسم 1) - آنکه زره پولادین دارد فولاد زره، مرد قوی نیرومند: ز پولاد درعان الماس تیغ بسیکشت و هم کشته شد ای دریغ، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد رگ
تصویر پولاد رگ
پر زور (اسب)
فرهنگ لغت هوشیار