جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پولادرگ

پولادرگ

پولادرگ
آهن رگ. کنایه از اسپ پرزور باشد. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

پولادترگ

پولادترگ
جنگ جویی که خود پولادین بر سر دارد، برای مِثال ز پولادترگ اندر آمد به فرق / به دریای خون شد تن خسته غرق (نظامی۵ - ۹۷۴)
پولادترگ
فرهنگ فارسی عمید

پولادگر

پولادگر
آنکه پولاد سازد. توسعاً آهنگر:
بدان دست بردند آهنگران
چو شد ساخته کار گرز گران
پسند آمدش کار پولادگر
ببخشیدشان جامه و سیم و زر.
فردوسی.
بفرمود خسرو (کی خسرو) بپولادگر
که بند گران ساز مسمار سر
هم اندر زمان پای کردش (گرگین را) ببند
که از بند گیرد بداندیش پند.
فردوسی.
بفرمود خسرو بپولادگر
که سازد برو بند و غل و تبر (؟).
فردوسی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پولادترگ

پولادترگ
که ترگ از پولاد دارد. آهنین خود:
بگوش جوانان پولادترگ
زبان سنان گفت پیغام مرگ.
(از حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا

فولادرگ

فولادرگ
صفت اسب است به معنی نیرومند. استوار: آهن سم، فولادرگ، صاعقه انگیز. (سندبادنامه)
لغت نامه دهخدا

پولادین

پولادین
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی. منسوب به پولاد، فولادی
پولادین
فرهنگ لغت هوشیار