معنی پولادترگ پولادترگ جنگ جویی که خود پولادین بر سر دارد، برای مثال ز پولادترگ اندر آمد به فرق / به دریای خون شد تن خسته غرق (نظامی۵ - ۹۷۴) تصویر پولادترگ فرهنگ فارسی عمید
پولادترگ پولادترگ که ترگ از پولاد دارد. آهنین خود: بگوش جوانان پولادترگ زبان سنان گفت پیغام مرگ. (از حبیب السیر) لغت نامه دهخدا
پولاد ترگ پولاد ترگ آنکه ترگ از پولاد دارد آهنین خود: (بگوش جوانان پولاد تر زبان سنائی گفت پیغام مرگ) (حبیب السیر) فرهنگ لغت هوشیار
پولاد گر پولاد گر آنکه پولاد سازد آنکه آلات پولادین سازد، آهنگر: (بدان دست بردند آهنگران چو شد ساخته کار گرز گران... {} پسند آمدش کار پولاد گر ببخشید شان جامه و سیم و زر) (فردوسی) آهنگر، آنکه پولاد سازد فرهنگ لغت هوشیار
پولادچنگ پولادچنگ آنکه دست و پنجۀ سخت و نیرومند دارد، پولاددست، قوی پنجه، برای مِثال پس و پیش ترکان طاووس رنگ / چپ و راست شیران پولادچنگ (نظامی۵ - ۹۵۵) فرهنگ فارسی عمید
پولاددرع پولاددرع که زره پولادین دارد. مرد قوی: ز پولاددرعان الماس تیغ بسی کشت و هم کشته شد ای دریغ. نظامی لغت نامه دهخدا
پولادچنگ پولادچنگ که چنگی از پولاد دارد. که چنگی سخت قوی دارد. فولادین مخلب: پس و پیش ترکان طاووس رنگ چپ و راست شیران پولادچنگ. نظامی. چنان تیشه زد مرد پولادچنگ که آتش برون آمد از تاب سنگ. نظامی. ز بیم عقابان پولادچنگ نگردد کسی گرد آن خاره سنگ. نظامی لغت نامه دهخدا