آنکه پولاد سازد. توسعاً آهنگر: بدان دست بردند آهنگران چو شد ساخته کار گرز گران پسند آمدش کار پولادگر ببخشیدشان جامه و سیم و زر. فردوسی. بفرمود خسرو (کی خسرو) بپولادگر که بند گران ساز مسمار سر هم اندر زمان پای کردش (گرگین را) ببند که از بند گیرد بداندیش پند. فردوسی. بفرمود خسرو بپولادگر که سازد برو بند و غل و تبر (؟). فردوسی (از آنندراج)
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی. منسوب به پولاد، فولادی