جدول جو
جدول جو

معنی پنگو - جستجوی لغت در جدول جو

پنگو
(پِ)
پنگان. فنجان. ظرف مسی است دارای درجه که بجای ساعت در تقسیم آب بکار میرود و ته آن سوراخ است آن را در ظرف بزرگتری که آب دارد می گذارند (این کلمه در گناباد معمول است و شکستۀ پنگان است)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنگو
تصویر زنگو
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پندگو
تصویر پندگو
پندگوینده، اندرزگو، نصیحت گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
کسی که بسیار حرف بزند، بسیار گوی، پرچانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنگو
تصویر بنگو
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بشولیون، روف، سابوس، سپیوش، شکم پاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیگو
تصویر پیگو
نوعی آبگینۀ سبز رنگ که در ناحیۀ پیگو در هندوستان ساخته می شده، نوعی لعل
فرهنگ فارسی عمید
(تَ پَ)
ظرفی که اصناف محترفه زرفروخت اسباب و اجناس در آن ریزند. (برهان). صندوق حلوائیان و بقالان و سایر محترفه، که در آن زر گذارند. (فرهنگ رشیدی). تبنگو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی) ، جؤنه و دریچۀ زرگری. (ناظم الاطباء) ، زنبیل، سبد، کیسۀ حجام و عطار. به عربی جونه گویند. (برهان). رجوع به تبنگو شود
لغت نامه دهخدا
(پِ)
فنجانی است که مقدار قسمت آب را مشخص کند. (حاشیۀ منتهی الارب در کلمه سمادیر) (منتهی الارب). و آن شکستۀ پنگان است
لغت نامه دهخدا
(پَ تُ)
ماندس. سیّاح پرتقالی متولد در مونتمارولهو. وی در هند شرقی سیاحت کرد و سفرنامه ای نوشت بعنوان سفرهای پرحوادث. (1509- 1583 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ)
بسیارگوی. پرگوی. فراخ سخن. پرچانه (در تداول عوام). مکثار. پرحرف (در تداول عوام). قوّال. آنکه بسیار سخن گوید. بسیارسخن. درازنفس. پرسخن. روده دراز (در تداول عوام). پرروده. شاجب (در تداول عوام). ورّاج
لغت نامه دهخدا
نام دهی در سه فرسنگ ونیمی مغربی اشکنان است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنگو
تصویر بنگو
اسپغول
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی آبگینه که در پیگو سازند و سبز رنگ باشد مانند زمرد، قسمی لعل: تو پیگویی از آن باشد مقام لعل در پیگو تو ویرانی از آن آمد مقام گنج در ویران. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
بيرجو
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
Chatterer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
bavard
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
Schwätzer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
おしゃべりな人
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
بکواس کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
বকবককারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
msemaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
geveze
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
수다쟁이
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
פטפטן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
балака
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
बकबक करने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
orang yang banyak bicara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
คนพูดมาก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
kletskous
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
болтун
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
chiacchierone
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
tagarela
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
喋喋不休的人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
gadula
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرگو
تصویر پرگو
charlatán
دیکشنری فارسی به اسپانیایی