جدول جو
جدول جو

معنی پرگو

پرگو
(اَ خَ)
بسیارگوی. پرگوی. فراخ سخن. پرچانه (در تداول عوام). مکثار. پرحرف (در تداول عوام). قوّال. آنکه بسیار سخن گوید. بسیارسخن. درازنفس. پرسخن. روده دراز (در تداول عوام). پرروده. شاجب (در تداول عوام). ورّاج
لغت نامه دهخدا