جدول جو
جدول جو

معنی پنه - جستجوی لغت در جدول جو

پنه
پناه، حامی، پشتیبان، امان، زنهار
تصویری از پنه
تصویر پنه
فرهنگ فارسی عمید
پنه
(پَ نَ)
شطی است در تسالی که از کوههای پیند سرازیر شده و درۀ ’تامیه’ را که میان ’اسّا’ و ’المپ’ واقع شده است مشروب میکند و آن را شط پلوپنز نامند و نام فعلی آن شط سلام دریا باشد. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 752 دو سطر به آخر مانده و ص 768 س 6 و ص 770 س 15 شود
لغت نامه دهخدا
پنه
(پَ نَ / نِ)
در لغت نامۀ شعوری این صورت آمده است و بدان معنی مزبله داده، و این کلمه از مجعولات شعوری است
لغت نامه دهخدا
پنه
(پَ نَهْ)
مخفف پناه. رجوع به پناه شود:
طبیعت شود مرد را بخردی
به امید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی
در اقلیم و ملکش پنه یافتی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
پنه
پناه
تصویری از پنه
تصویر پنه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
نهانی، نهفته، پوشیده، به طور پوشیدهبرای مثال دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود (حافظ - ۴۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان ماندن
تصویر پنهان ماندن
نهفته ماندن، پوشیده ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی، برای مثال گناه کردن پنهان به از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲ - ۴۶۳)
پنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
پنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، برای مثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵)
پنهان کردن: نهان کردن، نهفتن
پنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
پنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان ساختن
تصویر پنهان ساختن
نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان داشتن
تصویر پنهان داشتن
نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان شدن
تصویر پنهان شدن
نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، برای مثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان گشتن
تصویر پنهان گشتن
نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان گردیدن
تصویر پنهان گردیدن
نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
نهان کردن، نهفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهان پسله
تصویر پنهان پسله
پنهان در پنهان در خفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهام
تصویر پنهام
پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
مخفی، پوشیده، نهان، خفاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان پژوهی
تصویر پنهان پژوهی
جویندگی امور پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیدن نهفتن نهان کردن پنهان ساختن پنهان داشتن راز کردن اسرار اخفاء کنم کتمان. یا رو پنهان کردن، خود را از داین یا محصل و مامور دیوانی و امثال آن نهفتن، یا روی در پرده تراب پنهان کردن، مردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان خانه
تصویر پنهان خانه
نهان خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان شدن
تصویر پنهان شدن
مخفی شدن، اختفاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
نهان کردن، مخفی داشتن، پوشیدن، نهفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان کرده
تصویر پنهان کرده
مستور مکتوم مکنون
فرهنگ لغت هوشیار
روی در کشیدن پوشیده شدن، مخفی شدن، غایب گشتن استخفا خفاء استتار غروب. یا پنهان شدن، بامدادین. غایبی بامدادین غروب صباحی مقابل طلوع صباحی و مسائی پدید آمدن بامدادین (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
روی در کشیدن پوشیده شدن، مخفی شدن، غایب گشتن استخفا خفاء استتار غروب. یا پنهان شدن، بامدادین. غایبی بامدادین غروب صباحی مقابل طلوع صباحی و مسائی پدید آمدن بامدادین (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان گشته
تصویر پنهان گشته
مخفی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهان ماندن
تصویر پنهان ماندن
مستور ماندن پوشیده ماندن مخفی ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهانک
تصویر پنهانک
پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهانگی
تصویر پنهانگی
پنهان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
نهفته نهانی پوشیده مستور مخفی غیب مقابل پیدا آشکار، مخفیانه در خفا، سرار (در احوال ماه) (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
نهفته، نهانی، پوشیده، مخفی، مقابل پیدا، آشکار، مخفیانه، در خفا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنهان
تصویر پنهان
((پِ))
ناپیدا، پوشیده، راز، سرّ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنهان کردن
تصویر پنهان کردن
اخفاء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
مخفیانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
Furtive, Furtively, Secretively, Stealth
دیکشنری فارسی به انگلیسی