شطی است در تسالی که از کوههای پیند سرازیر شده و درۀ ’تامیه’ را که میان ’اسّا’ و ’المپ’ واقع شده است مشروب میکند و آن را شط پلوپنز نامند و نام فعلی آن شط سلام دریا باشد. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 752 دو سطر به آخر مانده و ص 768 س 6 و ص 770 س 15 شود
شطی است در تسالی که از کوههای پیند سرازیر شده و درۀ ’تامیه’ را که میان ’اُسّا’ و ’اُلمپ’ واقع شده است مشروب میکند و آن را شط پلوپنز نامند و نام فعلی آن شط سلام دریا باشد. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 752 دو سطر به آخر مانده و ص 768 س 6 و ص 770 س 15 شود
ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی، برای مثال گناه کردن پنهان به از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲ - ۴۶۳) پنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن پنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن پنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، برای مثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵) پنهان کردن: نهان کردن، نهفتن پنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن پنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن پنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی، برای مِثال گناه کردن پنهان بِه از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲ - ۴۶۳) پِنهان داشتن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن پِنهان ساختن: نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن پِنهان شدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، برای مِثال مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو - ۷۵) پِنهان کردن: نهان کردن، نهفتن پِنهان گردیدن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن پِنهان گشتن: نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن، پنهان شدن پِنهان ماندن: نهفته ماندن، پوشیده ماندن
پوشیدن نهفتن نهان کردن پنهان ساختن پنهان داشتن راز کردن اسرار اخفاء کنم کتمان. یا رو پنهان کردن، خود را از داین یا محصل و مامور دیوانی و امثال آن نهفتن، یا روی در پرده تراب پنهان کردن، مردن
پوشیدن نهفتن نهان کردن پنهان ساختن پنهان داشتن راز کردن اسرار اخفاء کنم کتمان. یا رو پنهان کردن، خود را از داین یا محصل و مامور دیوانی و امثال آن نهفتن، یا روی در پرده تراب پنهان کردن، مردن