جدول جو
جدول جو

معنی پلامید - جستجوی لغت در جدول جو

پلامید
(پِ)
جنسی خزندۀ افیدین پروتروگلیف از خانوادۀ ئیدروفی ایده. شامل مارهای دریائی زهردار که دم آنها از پهلو مسطح است و در اقیانوس هند و اقیانوس کبیر (نواحی حارّه) زیست میکنند
جنسی از ماهیان اکانتوپتر از خانوادۀ سکومبریده در دریاهای اروپا و اقیانوس هند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پلاسیده
تصویر پلاسیده
پژمرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرامید
تصویر پرامید
آنکه امید بسیار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناامید
تصویر ناامید
کسی که امید به نتیجۀ کاری یا حصول چیزی ندارد، درمانده، مایوس، بیچاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلاتین
تصویر پلاتین
عنصر فلزی نقره ای رنگ و قابل تورق و مفتول شدن که در صنایع شیمیایی و الکتریکی و جواهرسازی و شکسته بندی و دندان پزشکی کاربرد دارد، طلای سفید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلامیذ
تصویر تلامیذ
تلمیذ ها، شاگردان، دانش آموزان، جمع واژۀ تلمیذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرامید
تصویر پیرامید
جسم مخروطی با وجوه جانبی مثلث به یک راس مشترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلاسین
تصویر پلاسین
آنچه از پلاس ساخته شده یا مانند پلاس باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلاسیدن
تصویر پلاسیدن
پژمرده شدن و از طراوت افتادن گل و گیاه
فرهنگ فارسی عمید
(پْلا / پِ)
سن پلاسید، رهبان بندیکتن متولد در رم، او همراه سن بنوا به کوه کاسن رفت. ذکران او پنجم اکتبر است
لغت نامه دهخدا
(پُ اُ / پُ اُمْ می)
که امید بسیار دارد. امیدوار:
چو بیدار گشتم شدم پرامید
از آن تاج رخشان و باز سپید.
فردوسی.
بپوشید پس جامۀ نو سپید
نیایش کنان رفت و دل پرامید.
فردوسی.
هشیوار با جامهای سپید
لبی پر زخنده دلی پرامید.
فردوسی.
بیامد پرامید دل پهلوان
ز بهر پسر گوژ گشته نوان.
فردوسی.
چو لهراسب بنشست بر تخت عاج
بسر برنهاد آن دل افروز تاج...
چنین گفت کز داور داد پاک
پرامید باشید و با ترس و باک.
فردوسی.
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من
گرچه سخن همی برد قصۀ من به هرطرف.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ علماد و علماده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جلامید
تصویر جلامید
جمع جلمود، خرسنگ ها شتران کلانسال ثقل و سنگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناامید
تصویر ناامید
مایوس، نومید، خائب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلامیه
تصویر غلامیه
کودکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرامید
تصویر پیرامید
فرانسوی سنبوسه (هرم برهان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنامیدن
تصویر پنامیدن
منع کردن، باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر امید
تصویر پر امید
آنکه امید بسیار دارد امیدوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرامید
تصویر پرامید
کسی که امید فراوان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی اسپین زر سپید زر از تو پال ها طلای سفید (طلا) فلزی سفید رنگ که مانند طلا است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علامید
تصویر علامید
جمع علماد، گروهه های ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلامیس
تصویر پلامیس
لاتینی ماهی گوشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلامیذ
تصویر تلامیذ
جمع تلمیذ، شاگردان جمع تلمیذ شاگردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاسین
تصویر پلاسین
منسوب به پلاس از پلاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاسیده
تصویر پلاسیده
پژمرده، کهنه و روبفساد نهاده (میوه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاسیدن
تصویر پلاسیدن
پژمردن پژمریدن، رو بفساد نهادن و کهنه شدن میوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاسیده
تصویر پلاسیده
((پَ دِ))
پژمرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلاسیدن
تصویر پلاسیدن
((پَ دَ))
پژمردن، فاسد شدن میوه
فرهنگ فارسی معین
((پُ رُ))
نوعی فیلم و دوربین عکاسی که عکس را فوری ظاهر می کند (در اصل نام تجاری است)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلاتین
تصویر پلاتین
((پِ))
طلای سفید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلامیذ
تصویر تلامیذ
((تَ))
جمع تلمیذ، شاگردان
فرهنگ فارسی معین
((مِ))
جسمی است آلی که با الدئیدفرمیک تشکیل رزینی می دهد که در گرما قالب گیری می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناامید
تصویر ناامید
((اُ))
آن که امید ندارد، درمانده، بیچاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناامید
تصویر ناامید
Despairing, Desperate, Despondent, Disaffected, Disappointed, Discouraged, Disillusioned, Crestfallenly, Despondently, Frustrated
دیکشنری فارسی به انگلیسی
امیدوار، خوشبین
دیکشنری اردو به فارسی