پاس داشتن. (برهان). نگاهبانی کردن: میان مردمان نگریستن و پاسیدن این معنی ها را خلاف است در روشنائی ستارگان. (التفهیم). ، بیدارخوابی داشتن. (از برهان). خواب خرگوشی داشتن
پاس داشتن. (برهان). نگاهبانی کردن: میان مردمان نگریستن و پاسیدن این معنی ها را خلاف است در روشنائی ستارگان. (التفهیم). ، بیدارخوابی داشتن. (از برهان). خواب خرگوشی داشتن
پلاسیدن. درهم کشیده شدن و شکنج و چین گرفتن پوست میوه. افسرده شدن و خشک گردیدن. (آنندراج). دارای سطح چین خورده و ناهموار شدن چیزهای گرد و مدور مانند هندوانه. خشک شدن و چین خوردن میوه قبل از رسیدن. (ناظم الاطباء). رجوع به پلاسیدن شود
پلاسیدن. درهم کشیده شدن و شکنج و چین گرفتن پوست میوه. افسرده شدن و خشک گردیدن. (آنندراج). دارای سطح چین خورده و ناهموار شدن چیزهای گرد و مدور مانند هندوانه. خشک شدن و چین خوردن میوه قبل از رسیدن. (ناظم الاطباء). رجوع به پلاسیدن شود
منسوب به پلاس. از پلاس: شبی گیسو فروهشته بدامن پلاسین معجر و قیرینه گرزن. منوچهری. پس به ساروج بیندود همه بام و درش جامه ای گرم بیفکند پلاسین بسرش. منوچهری. چنگ زاهد تن و دامانش پلاسین لیکن با پلاسش رگ و پی سر بسر آمیخته اند. خاقانی
منسوب به پلاس. از پلاس: شبی گیسو فروهشته بدامن پلاسین معجر و قیرینه گرزن. منوچهری. پس به ساروج بیندود همه بام و درش جامه ای گرم بیفکند پلاسین بسرش. منوچهری. چنگ زاهد تن و دامانش پلاسین لیکن با پلاسش رگ و پی سر بسر آمیخته اند. خاقانی