جدول جو
جدول جو

معنی پشین - جستجوی لغت در جدول جو

پشین
(پسرانه)
ز شخصیتهای شاهنامه، نام سومین پسر کیقباد (کی پشین) پادشاه کیانی
تصویری از پشین
تصویر پشین
فرهنگ نامهای ایرانی
پشین
(پَ)
نام پسر بزرگ کیقباد است و سهراب و لهراسب پسران اویند و بعضی گویند پسر سومین کیقباد است. (برهان قاطع). نام پسر کیقباد که کی پشین گویند. (فرهنگ رشیدی). نام پسر سوم کیقباد برادر خرد کیکاوس که لهراسب پدر گشتاسب پسر اوست. (فرهنگ سروری) :
پشین بود از تخمۀ کیقباد
خردمند شاهی دلش پر ز داد.
فردوسی.
و نیز رجوع به کی پشین شود
لغت نامه دهخدا
پشین
کسی که جلوتر از همه قرار گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرین
تصویر پرین
(دخترانه)
نرم و لطیف چون پر، نام بانوی دانشمند ایرانی، دختر گبادشاه که یک نسخه از اوستا را به زبان پهلوی برای دستوران و موبدان هندی رونویسی کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پسین
تصویر پسین
آخرین، پایانی، واپسین، اخیر، آخر، مؤخّر، بازپسین، مقابل پیشین
عصر، وقت بین عصر و مغرب
بعد از دیگری، عقب تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشیز
تصویر پشیز
پولک، فلس
سکۀ مسین کم ارزش که در زمان ساسانیان رایج بوده، پول فلزی بسیار کم ارزش، سکۀ کم بها، پول خرد کم ارزش، فلس، پرپره، پاپاسی، پول سیاهبرای مثال سخن تا نگویی به دینار مانی / ولیکن چو گفتی پشیزی مسینی (ناصرخسرو - ۱۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشمین
تصویر پشمین
پارچه یا جامه ای که از پشم بافته باشند، پشمی، پشم دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشین
تصویر خشین
خشینه، نوعی باز با چشم های سیاه و پرهای کبود در پشت، ویژگی این نوع باز مثلاً باز خشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
سابق، گذشته، قبلی، برای مثال آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر / کآن سابقۀ پیشین تا روز پسین باشد (حافظ - ۳۳۰)، پیشی، جلویی، ظهر، نیمروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشن
تصویر پیشن
لیف خرما که از آن رسن یا چیز دیگر می بافند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهین
تصویر پهین
تهیه شده از پیه، آلوده به پیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشین
تصویر نشین
نشستن، نشسته در جایی، پسوند متصل به واژه به معنای ساکن مثلاً دل نشین، بالانشین، کرایه نشین، در علم زیست شناسی پوست و گوشت درون مقعد، سوراخ مقعد، ته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پکین
تصویر پکین
ارزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشین
تصویر نشین
سوراخ معقد، ته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشن
تصویر پیشن
لیف خرما که از آن رسن یا چیز دیگر میبافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
سابق، اقدم، سلف، قدیم، گذشته، متقدم، قبلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهین
تصویر پهین
فراخ و گشادی
فرهنگ لغت هوشیار
مالیدن انگشتان در موقع عیش و طرب و رقص که صدایی از آن حادث گردد بشکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشمین
تصویر پشمین
هر جامعه که از پشم کنند جامه پشمین از پشم ساخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
پول کوچک مسین یا برنجین کم بها پول ریزه نازک بسیار تنک رایج قاز پاپاسی پشیزه پشی جندک تسو طسوج، سکه مسین ساسانیان، فلس که شست تای آن یکدرم بوده است، سکه قلب، فلس ماهی پولک ماهی، گلها از زر و سیم که برای زینت بر دوال کمر دوزند نوپلکهای چرم که بدامن چادر دوزند و بند از آن گذرانند. یا به پشیزی نیرزیدن، سخت بی ارج و قدر بودن سخت ناچیز بودن، یا پشیز از دینار ندانستن، قوه تمیز و تشخیص نیک از بد و صحیح از سقیم ندانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشیک
تصویر پشیک
گربه سنور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشیم
تصویر پشیم
پراکندگی، جدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشین
تصویر خشین
درشت خو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسین
تصویر پسین
آخرین، متاخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشیز
تصویر پشیز
((پَ))
پول فلزی کم بها، خردترین سکه عهد ساسانیان، بشیز، سکه قلب، فلس ماهی، پولک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پهین
تصویر پهین
((پَ))
فراخ، گشاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشن
تصویر پیشن
((شَ))
پیشند، لیف خرما که از آن رسن تابند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پسین
تصویر پسین
((پَ))
آخرین، متأخر، زمان بین ظهر و غروب و عصر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشمین
تصویر پشمین
((پَ))
جامه ساخته شده از پشم، پشمینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
گذشته، قبلی، کسی که در سال های گذشته می زیسته، جمع پیشینیان، پیشتر، جلوتر، اول، نخست، نیمروز، ظهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشیک
تصویر پشیک
((پُ))
پشک. پوشک، گربه، سنور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشیم
تصویر پشیم
((پَ))
پشیمان، پراکندگی، جدایی، دوری از هم، تفرقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشین
تصویر پیشین
اسبق، سابق، قبلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پسین
تصویر پسین
اخیر، آخرین، آخر، عصر، آخری، بعدی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشین
تصویر نشین
قطب
فرهنگ واژه فارسی سره