پرزیان. پرضرر. بسیارغم. بسیاراندوه. پرآسیب. بلا: همان پرگزندان که نزد تواند که تیره شبان اورمزد تواند همی داد خواهند تختت بباد بدان تا نباشی بگیتی تو شاد. فردوسی. بفرمود (هرمز پسر نوشروان) تا نامۀ پندمند نبشتند نزدیک آن پرگزند (ساوه شاه) . فردوسی. بگرگین یکی بانگ برزد بلند که ای بدکنش ریمن پرگزند. فردوسی. چو آید بدان مرز بندش کنید دل شادمان پرگزندش کنید. فردوسی. سخن رفت چندی ز افسون و بند ز جادو و آهرمن پرگزند. فردوسی. بدو گفت زین شوم ده پرگزند کدام است آهرمن زورمند. فردوسی. همه پادشاهی شود پرگزند اگر شهریاری نباشد بلند. فردوسی. بپرسید دانش کرا سودمند کدام است بی دانش پرگزند. فردوسی. بسی بسته و پرگزندان بدند بدین شهر با او بزندان بدند. فردوسی. چنین پرگزندی دلیر و جوان میان شبستان نوشین روان. فردوسی. گر آری بکف دشمن پرگزند مکش در زمان بازدارش به بند. اسدی
پرزیان. پرضرر. بسیارغم. بسیاراندوه. پرآسیب. بلا: همان پرگزندان که نزد تواَند که تیره شبان اورمزد تواَند همی داد خواهند تختت بباد بدان تا نباشی بگیتی تو شاد. فردوسی. بفرمود (هرمز پسر نوشروان) تا نامۀ پندمند نبشتند نزدیک آن پرگزند (ساوه شاه) . فردوسی. بگرگین یکی بانگ برزد بلند که ای بدکنش ریمن پرگزند. فردوسی. چو آید بدان مرز بندش کنید دل شادمان پرگزندش کنید. فردوسی. سخن رفت چندی ز افسون و بند ز جادو و آهرمن پرگزند. فردوسی. بدو گفت زین شوم ده پرگزند کدام است آهرمن زورمند. فردوسی. همه پادشاهی شود پرگزند اگر شهریاری نباشد بلند. فردوسی. بپرسید دانش کرا سودمند کدام است بی دانش پرگزند. فردوسی. بسی بسته و پرگزندان بدند بدین شهر با او بزندان بدند. فردوسی. چنین پرگزندی دلیر و جوان میان شبستان نوشین روان. فردوسی. گر آری بکف دشمن پرگزند مکش در زمان بازدارش به بند. اسدی
ترجمۀ زند به فارسی، شرح و تفسیری که مانند حاشیه در پای اوراق زند نوشته اند و آن به زبان پهلوی و غالباً با لغات فارسی و به خط اوستایی و گاه به خط فارسی بوده، برای مثال گویند نخستین سخن از نامۀ پازند / آن است که با مردم نااصل مپیوند (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۰) چوب آتش زنه، دو تکه چوب که آن ها را به هم می ساییدند تا آتش تولید شود، چوب بالایی را زند و چوب زیری را پازند می گفتند
ترجمۀ زند به فارسی، شرح و تفسیری که مانند حاشیه در پای اوراق زند نوشته اند و آن به زبان پهلوی و غالباً با لغات فارسی و به خط اوستایی و گاه به خط فارسی بوده، برای مِثال گویند نخستین سخن از نامۀ پازند / آن است که با مردم نااصل مپیوند (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۰) چوب آتش زنه، دو تکه چوب که آن ها را به هم می ساییدند تا آتش تولید شود، چوب بالایی را زند و چوب زیری را پازند می گفتند
چوبی ضخیم که بر پشت در نهند تا گشوده نشود. چوب گنده ای باشد که در پس در اندازندتا در گشوده نگردد. (برهان). دریواس. فدرنگ. شجار. فردر. فردره. و ظاهراً این صورت مصحف پژاوند باشد
چوبی ضخیم که بر پشت در نهند تا گشوده نشود. چوب گنده ای باشد که در پس در اندازندتا در گشوده نگردد. (برهان). دریواس. فدرنگ. شجار. فَردر. فردره. و ظاهراً این صورت مصحف پژاوند باشد
بهم زدن بال پریدن، یا پر زدن دل برای چیزی یا کسی. آرزومند آن چیز یا کس بودن، وجود داشتن موهای زاید و ناجور در نوک قلم مو. در قلم مو سازی پس از عمل دم هم کردن موها را با آب آزمایش میکنند تا اگر هنوز بعضی از تارهای موی زاید یا پرزی در میان دارد - و باصطلاح قلم مو (پرمیزند) موهای زاید و ناجور را جدا کنند
بهم زدن بال پریدن، یا پر زدن دل برای چیزی یا کسی. آرزومند آن چیز یا کس بودن، وجود داشتن موهای زاید و ناجور در نوک قلم مو. در قلم مو سازی پس از عمل دم هم کردن موها را با آب آزمایش میکنند تا اگر هنوز بعضی از تارهای موی زاید یا پرزی در میان دارد - و باصطلاح قلم مو (پرمیزند) موهای زاید و ناجور را جدا کنند