- پرک (دخترانه)
- ستاره سهیل، تاج
معنی پرک - جستجوی لغت در جدول جو
- پرک
- پر کوچک پر کوچک پر خرد، کاهوی خرد که بوجین از مزرعه بیرون کنند، برگ های خردگل که مجموعا گل را تشکیل میدهند، پرده میان اجزای درونی یک گردو، پره قفل فراشه، چیزی چون تاج جقه. یا پرک هندی. ستاره سهیل
- پرک
- پلک، هر یک از پوست بالا و پایین چشم که چشم را می پوشاند و مژه ها در لب آن قرار دارد
- پرک
- ستاره سهیل
- پرک ((پَ رَ))
- پر کوچک، چیزی مانند تاج، پلک
- پرک ((پِ))
- بوی پیه گندیده، بوی ظرف چرب ناپاک شسته و مانند آن
- پرک
- پره، پر کوچک، برگ کوچک، در علم زیست شناسی بال کوچک، تاج، افسر، سهیل، ستارۀ سهیل
پرک هندی: در علم زیست شناسی گیاهی بالارونده از تیرۀ پروانه واران. اصل آن از هندوستان است. نوعی از آن به شکل درخت، دانه هایش برای دفع کرم معده نافع است. یک یا دو گرم گرد آن را در آب مخلوط می کنند و در مدت سه یا چهار روز می خورند، بوتیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از کار افتاده، ناچیز شده
انتظار منتظر بودن چشم براه داشتن
بیکار، بیکاره، از کار افتاده، ناچیزشده
Foamy
пенистый
schaumig
пінистий
pienisty
espumante
schiumoso
espumoso
mousseux
schuimend
มีฟอง
berbusa
رغويٌّ
झागदार
מוקצף
거품이 이는
köpüklü
yenye povu
ফেনাযুক্ত
جھاگ دار
نام علتی است از قسم جوششی که بر روی طفلان و کودکان پدید آید سپر کوچک