جدول جو
جدول جو

معنی پرکرشمه

پرکرشمه
باناز و غمزۀ بسیار، پرناز، برای مثال شهری ست پرکرشمۀ حوران ز شش جهت / چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم (حافظ - ۶۷۴ حاشیه)
تصویری از پرکرشمه
تصویر پرکرشمه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پرکرشمه

پرکرشمه

پرکرشمه
پرناز و غمزه. پر از ناز و غمزه:
شهریست پرکرشمه و خوبان ز شش جهت
چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم.
حافظ
لغت نامه دهخدا

باکرشمه

باکرشمه
از با+ کرشمه، باناز. بادلال. باغنج و دلال: غنجه، مغناج، زن باکرشمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پرکرده

پرکرده
مملو. انباشته. ممتلی:
وزان پس بفرمود کان جام زرد
بیارند پرکرده از آب سرد.
فردوسی.
ز دینار پرکرده ده چرم گاو
سه ساله فرستاده بد باژ و ساو.
فردوسی.
گشاد آن در گنج پرکرده جم
بداد او سپه را دو ساله درم.
فردوسی.
- کار پرکرده، کاری که مراراً کرده باشند:
گفت پر کرد شهریار این کار
کار پرکرده کی بود دشوار.
نظامی
لغت نامه دهخدا