معنی پرک پرک (پِ) بوی پیه گداخته. بوی پیه گنده، بوی ظرف چرب پاک ناشسته و امثال آن، پلک چشم. (رشیدی) (جهانگیری) : نمانم که برهم زند پرک چشم نگویم سخن پیش او جز بخشم. فردوسی (از رشیدی) (از جهانگیری). اما در فهرست ولف نیامده است لغت نامه دهخدا