- پروشات (دخترانه)
- بسیار شاد، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
معنی پروشات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توان فرسا
ذرور، جمع ذرور، داروهای سوده نمک ها
بی حواس
برهان
پارسی تازی گشته شهرستان گرون نزدیک به بندر هرمزگان
فریاد کنان نالان
دلاور و دلیر
رمن پرت به روش نادرست پرت ها، جمع پرت توضیح کلمه (پرت) بیجا بسیاق عربی جمع بسته شده و غلط است. صحیح آن (پرتها) است
فرانسوی آبکلن یک زوج غده که تقریبا هر یک باندازه بادام کوچکی هستند و بطور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند. این غده ها خاص جنس نر پستانداران است و ترشحات سفید رنگ لزجی دارند که یکی از عناصر تشکیل دهنده منی است و با اسپرم خارج میشود
غده وذی
اعتراض
شخت شادمان
پراکنده، متشتت، متخلخل، پریش، فکر پریشان
هنگ، قدرت، زور
آشکارا، ظاهر
تیره لاله های مردابی
بسیار شادمان، خوشحال
هر یک از نمک های اسید کرمیک
پررنج وتعب، دارای رنج ومشقت بسیار
پراکنده، افشانده، آشفته، درهم برهم، شوریده
پریشان شدن: پراکنده شدن، آشفته شدن، مضطرب شدن
پریشان کردن: پراکنده کردن، آشفته کردن
پریشان شدن: پراکنده شدن، آشفته شدن، مضطرب شدن
پریشان کردن: پراکنده کردن، آشفته کردن
غدۀ کوچک مخروطی شکلی در زیر مثانۀ مردان که مجرای منی از آن عبور می کند و مایع لزج سفید رنگی را ترشح می کند، غدّۀ وذی، وذی
ضرورت، چیزی که به آن احتیاج داشته باشند، نیاز، حاجت
خروشنده، در حال جوش و خروش و خروشیدن، کنایه از جوشان
نیاز حاجت آنچه که بدان محتاج باشند، اجبار الزام ناگزیری، امتناع انفکاک چیزیست از چیزی دیگر بر حسب حکم عقلی. بالجمله چون گویند نسبت حیوانیت بانسان ضروری است مراد این است که عقل حکم می کند که انفکاک حیوانیت از انسان محال است، هر گاه مقدمات برهان علمی یقینی بود و دایم باشد و متغیر نشود باید که ضروری باشد، ضرورت انواع دارد بداهت، آن چه که ما لابد انسان است در بقا، حقوق نفس. یا ضرورت شعری. عبارتست از مراعات وزن شعر که بر حسب ضرورت شاعر را باموری وا دارد که اجرای آن امور در نثر جایز نیست ولی در شعر رواست
ساخته فارسی گویان بدهی ها جمع قروض برخلاف لزوم
جمع کرور، پانصد ها، هزار ها
((پُ رُ سْ))
فرهنگ فارسی معین
یک زوج غده که تقریباً هر یک به اندازه بادام کوچکی هستند و به طور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند
فریادکنان، نالان
اعتراض، پرخاش، در بانکداری اعتراض نسبت به نکول برات یا تاخیر پرداخت وجه سفته و برات، واخواست
گروندگان، مؤمنان
گوشت دار، فربه، چاق
Battered, Puzzled