جدول جو
جدول جو

معنی پروشات - جستجوی لغت در جدول جو

پروشات
(دخترانه)
بسیار شاد، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
تصویری از پروشات
تصویر پروشات
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سروشان
تصویر سروشان
(پسرانه)
نام جد بایزید بسطامی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرمشقت
تصویر پرمشقت
توان فرسا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذرورات
تصویر ذرورات
ذرور، جمع ذرور، داروهای سوده نمک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریشان
تصویر پریشان
بی حواس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پروهان
تصویر پروهان
برهان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جرونات
تصویر جرونات
پارسی تازی گشته شهرستان گرون نزدیک به بندر هرمزگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروشان
تصویر خروشان
فریاد کنان نالان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرجرات
تصویر پرجرات
دلاور و دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
رمن پرت به روش نادرست پرت ها، جمع پرت توضیح کلمه (پرت) بیجا بسیاق عربی جمع بسته شده و غلط است. صحیح آن (پرتها) است
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی آبکلن یک زوج غده که تقریبا هر یک باندازه بادام کوچکی هستند و بطور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند. این غده ها خاص جنس نر پستانداران است و ترشحات سفید رنگ لزجی دارند که یکی از عناصر تشکیل دهنده منی است و با اسپرم خارج میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروستات
تصویر پروستات
غده وذی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروتست
تصویر پروتست
اعتراض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنشاط
تصویر پرنشاط
شخت شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریشان
تصویر پریشان
پراکنده، متشتت، متخلخل، پریش، فکر پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرویال
تصویر پرویال
هنگ، قدرت، زور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروهان
تصویر پروهان
آشکارا، ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرویات
تصویر صرویات
تیره لاله های مردابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنشاط
تصویر پرنشاط
بسیار شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرومات
تصویر کرومات
هر یک از نمک های اسید کرمیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرمشقت
تصویر پرمشقت
پررنج وتعب، دارای رنج ومشقت بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریشان
تصویر پریشان
پراکنده، افشانده، آشفته، درهم برهم، شوریده
پریشان شدن: پراکنده شدن، آشفته شدن، مضطرب شدن
پریشان کردن: پراکنده کردن، آشفته کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروستات
تصویر پروستات
غدۀ کوچک مخروطی شکلی در زیر مثانۀ مردان که مجرای منی از آن عبور می کند و مایع لزج سفید رنگی را ترشح می کند، غدّۀ وذی، وذی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرورات
تصویر ضرورات
ضرورت، چیزی که به آن احتیاج داشته باشند، نیاز، حاجت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خروشان
تصویر خروشان
خروشنده، در حال جوش و خروش و خروشیدن، کنایه از جوشان
فرهنگ فارسی عمید
نیاز حاجت آنچه که بدان محتاج باشند، اجبار الزام ناگزیری، امتناع انفکاک چیزیست از چیزی دیگر بر حسب حکم عقلی. بالجمله چون گویند نسبت حیوانیت بانسان ضروری است مراد این است که عقل حکم می کند که انفکاک حیوانیت از انسان محال است، هر گاه مقدمات برهان علمی یقینی بود و دایم باشد و متغیر نشود باید که ضروری باشد، ضرورت انواع دارد بداهت، آن چه که ما لابد انسان است در بقا، حقوق نفس. یا ضرورت شعری. عبارتست از مراعات وزن شعر که بر حسب ضرورت شاعر را باموری وا دارد که اجرای آن امور در نثر جایز نیست ولی در شعر رواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروضات
تصویر قروضات
ساخته فارسی گویان بدهی ها جمع قروض برخلاف لزوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرورات
تصویر کرورات
جمع کرور، پانصد ها، هزار ها
فرهنگ لغت هوشیار
((پُ رُ سْ))
یک زوج غده که تقریباً هر یک به اندازه بادام کوچکی هستند و به طور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریشان
تصویر پریشان
((پَ))
ژولیده، آشفته، پراکنده، سرگردان، سرگشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خروشان
تصویر خروشان
فریادکنان، نالان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروتست
تصویر پروتست
اعتراض، پرخاش، در بانکداری اعتراض نسبت به نکول برات یا تاخیر پرداخت وجه سفته و برات، واخواست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروشان
تصویر بروشان
گروندگان، مؤمنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرگوشت
تصویر پرگوشت
گوشت دار، فربه، چاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریشان
تصویر پریشان
Battered, Puzzled
دیکشنری فارسی به انگلیسی