معنی پریشان پریشان پراکنده، افشانده، آشفته، درهم برهم، شوریدهپریشان شدن: پراکنده شدن، آشفته شدن، مضطرب شدنپریشان کردن: پراکنده کردن، آشفته کردن تصویر پریشان فرهنگ فارسی عمید