جدول جو
جدول جو

معنی پروتست

پروتست
اعتراض، پرخاش، در بانکداری اعتراض نسبت به نکول برات یا تاخیر پرداخت وجه سفته و برات، واخواست
تصویری از پروتست
تصویر پروتست
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پروتست

پروتیت

پروتیت
رئیس شورشیان مردم تبس که با رئیس دیگر بنام فنیکس بر ضد اسکندر (هنگامی که او با مردمان همجوار مقدونیه در گیرودار بود) قیام کرد و به ساخلو مقدونی در کادمه که ازارگ بیرون آمده بود حمله بردند و ارگ را محاصره کردند و بعد رسولانی بتمام شهرهای یونانی فرستاده برای آزادی یونان یاری خواستند و دموستن خطیب معروف پول و اسلحه به آنان رسانید تبی ها با کمی عده با اسکندر جنگی موحش و خونین کردند و سخت پافشردند و پس از آنکه تیرهاشان تمام شد با شمشیر جنگیدند و تیراندازان کرِتی را رانده تا نزدیک اسکندر تعقیب کردند و کشتاری مهیب درگرفت لیکن عاقبت مجبور به عقب نشینی شدند و لشکراسکندر شهر تبس را بگرفت و پس از اینکه شش هزار تن از مردم تب بقتل رسید اسکندر امر کرد تا دست از کشتار بداشتند و از اهالی شهر آنچه مانده بود به عده سی هزار نفر اسیر شدند و این عده را اسکندر به مزایده گذاشته برده وار بفروخت.
لغت نامه دهخدا

پرتست

پرتست
اگر مدیون برات یا سفته ای را که واخواست داشته باشد تا ده روز بعد از انقضای مدت نپردازد داین یا بستانکار بوسیله دادگاه اعتراض نامه ای بمدیون فرستد و ویرا بتعقیب در دادگاه تهدید کند. این عمل را پرتست کردن (واخواست کردن) نامند واخواست اعتراض
فرهنگ لغت هوشیار

پرتست

پرتست
بازخواست، اعتراض، برگشت، اعتراض دارنده چک یا برات هنگامی که با عدم وصول روبرو شود، واخواست
پرتست
فرهنگ فارسی معین

پروست

پروست
مارسل. درام نویس و مؤلف رمان از مردم فرانسه. مولد او بسال 1862 م. در پاریس و وفاتش بسال 1941 میلادی بود. از تألیفات اوست: دمی ویرژها. نامه های زنان. ویرژ فورتها. وی عضو فرهنگستان فرانسه بود
لغت نامه دهخدا

پرتست

پرتست
در اصطلاح بانکی مستعمل در فارسی، اعتراض قانونی بر خودداری از پرداخت سندی که تعهد کرده باشند: چون حواله و سفته ای. و این کلمه اصل کلمه پرتست باشد که در اصطلاح بانکی و تجاری متداول است. رجوع به پرتست شود
لغت نامه دهخدا

پر گست

پر گست
هرگز، مبادا، حاشا، معاذالله، پرگس، (بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود ک پر گست، مه چون او (قطران) یا پر گست باد، دور باد، (سخنها که گفتی تو پر گست باد، دل و جان از آن بد کنش پست باد خ) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار