جدول جو
جدول جو

معنی پروتیزک - جستجوی لغت در جدول جو

پروتیزک
کاسنی صحرایی
تصویری از پروتیزک
تصویر پروتیزک
فرهنگ لغت هوشیار
پروتیزک
گیاهی از دستۀ کاسنی ها که جوشاندۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ سرفه های مزمن و درد مفاصل به کار می رفته، کاسنی صحرایی، خندریلی، هندبا
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تر تیزک
تصویر تر تیزک
تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستیزه
تصویر پرستیزه
پرخاشجوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراتیک
تصویر پراتیک
آزمایش، ممارست، تجربه فرانسوی آزمون، کاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستیز
تصویر پرستیز
پر کینه و جنگ و جدال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروتید
تصویر پروتید
فرانسوی سپیده سان ها
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است که بدان بیختنیها چون شکر و آرد و امثال آن را بیزند پروزن آرد بیز گرمه بیز گرمه ویز تنگ بیز ماشوب پا لونه پالوانه الک غربال ترشی پالا سماق پالا مسحل هلهال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراتیک
تصویر پراتیک
عمل، تجربۀ علمی، آزمایش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستیز
تصویر پرستیز
پرخاش جو، پرجنگ وجدال، برای مثال تو شادان دل و مرگ چنگال تیز / نشسته چو شیر ژیان پرستیز (فردوسی۲ - ۱۴۵۸)، پرکینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرویزن
تصویر پرویزن
الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، گربال، غربال، آردبیز، غرویزن، پریزن، غربیل، منخل، تنک بیز، پرویز، چاولی، پریز، تنگ بیز، موبیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عروتیز
تصویر عروتیز
سر و صدا، هارت و پورت، داد و فریاد بتظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرویزن
تصویر پرویزن
((پَ زَ))
غربال، الک، هر آلت مشبک و سوراخ سوراخ، پریزن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پراتیک
تصویر پراتیک
((پِ))
عمل، زندگی عملی
فرهنگ فارسی معین
گیاهی یک ساله با برگ های بیضوی و طعم تند و تیز که جزء سبزی های خوردنی مصرف می شود. دارای ید، آهن و فسفات و ضد اسکوربوت است، شاهی، ککژه، ککش، کیکر، کیکیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرویز
تصویر پرویز
(پسرانه)
پیروز، از شخصیتهای شاهنامه، نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرویز
تصویر پرویز
اصل آن ابهرویز بمعنی پیروز و مظفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرویز
تصویر پرویز
پیروز، مظفر، فاتح
الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، غربیل، پریز، تنگ بیز، غرویزن، غربال، تنک بیز، چاولی، منخل، پریزن، آردبیز، گربال، موبیز، پرویزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرویز
تصویر پرویز
((پَ))
پیروز، فاتح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروتز
تصویر پروتز
((پُ رُ تِ))
هر نوع وسیله مصنوعی جانشین برای جبران نقص عضو، حفظ زیبایی یا هر دو. مانند دندان، چشم یا پای مصنوعی
فرهنگ فارسی معین