- پروتکل
- صورت مجلس مذاکرات سیاسی
معنی پروتکل - جستجوی لغت در جدول جو
- پروتکل
- صورت مجلس مذاکرات سیاسی، مقاوله نامه، پیش نویس قرارداد یا صورت جلسۀ مذاکرات که بعد به صورت پیمان درآید، تشریفات رایج در ارتباطات بین المللی
- پروتکل ((پُ رُ تُ کُ))
- صورت جلسه مذاکرات سیاسی برای عقد قراردادهای رسمی، مقاوله نامه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صورت مجلس جلسات سیاسی که برای بررسی و تحقیق و مذاکره در امری منعقد گردد
محضر، تشریفات
کفتار دیس از جانوران
خیس و تر بر اثر آب یا باران
شراب معروف کشور پرتغال که نوعی می پخته و به پرتو معروف است: (می شیرازیم از درد سرکشت علاجش باده های پرتکال است)
فرانسوی نیمرخ، برش
فرانسوی سپیده سان ها
ذره ای بسیار ریز در ماده که دارای بار الکتریکی مثبت است
اعتراض
هنگ، قدرت، زور
نقشه و تصویر ساختمان که یک طرف آن را نشان بدهد، مثل اینکه آن را از میان بریده باشند، میلۀ استاندارد با مقطع ثابت و طول زیاد که در ساختمان سازی کاربرد دارد
((پُ رُ))
فرهنگ فارسی معین
نقشه و تصویری که مقطع طولی ساختمان یا سازه را نشان دهد، میله استاندارد فلزی با مقطع ثابت و طول زیاد که در ساختمان سازی و ماشین سازی به کار می رود
ذرۀ بسیار ریز ماده دارای بار الکتریکی مثبت که از اجزای تشکی دهندۀ اتم است
اعتراض، پرخاش، در بانکداری اعتراض نسبت به نکول برات یا تاخیر پرداخت وجه سفته و برات، واخواست
فرانسوی پایه بست گوی پولادی پایه داری که یک کلاهک آن را در بر گرفته و می تواند بر آسه گوی پولادی بگردد مجموعه یک کره فولادی پایه دار و یک کلاهک که آنرا در بر گرفته است. خاصیت روتول این است که سرپوش میتواند بر محور کره فولادی پایه دار بگردد. دهانه سرپوش دارای پیچ میزان است که تماس کره را با جدار سرپوش کم و زیاد میکند. روتول تقریبا قسمی مفصل است و نوع ساده آنرا در محل اتصال آیینه اتومبیل روی پایه ای که به بدنه چسبیده میتوان مشاهده کرد قایمه
بی اندیشه بی فکر و تعقل: پرتکی چیزی گفت
پرستو
خدمتگزار، آنکه در اداره یا بنگاهی خدمت می کند، مستخدم، خدمت کننده، خادم مثلاً دولت خدمتگزار
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
((پُ رُ تِ))
فرهنگ فارسی معین
هر نوع وسیله مصنوعی جانشین برای جبران نقص عضو، حفظ زیبایی یا هر دو. مانند دندان، چشم یا پای مصنوعی