- پرنون (دخترانه)
- پرنیان
معنی پرنون - جستجوی لغت در جدول جو
- پرنون
- پرنیان، نوعی پارچۀ ابریشمی منقش، دیبای منقش، حریر نازک، برنو، پرنو، برنون،
برای مثال نپرد بلبل اندر باغ جز بر بسّد و مینا / نپوید آهو اندر دشت جز بر قالی پرنون (قطران - ۳۳۳)
- پرنون ((پَ))
- دیبای منقش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دیبای تنک حریر نازک
دایره، اکلیله
قسمت مرکزی اتم که با نوترون تشکیل هسته را می دهد مثلا اتم ئیدرژن معمولی شامل یک هسته است که تنها از یک پرتون تشکیل یافته است. وزن آن در حدود 1846، 1845 وزن اتم ئیدرژن را تشکیل میدهد و چون بیشتر وزن اتم ئیدرژن مربوط باین قسمت است می توانیم بگوییم که یک پرتون در حدود یک واحد اتمی وزن دارد با وجود اینکه پرتون این قدر سنگین تر از الکترون (باندازه 1846، 1 وزن سبکترین اتمهای ئیدرژن معمولی) میباشد حجم آن فقط 5، 2 حجم الکترون را دارد. پرتون مقدار بسیار کمی الکتریسیته مثبت دارد که از حیث مقدار با الکتریسیته الکترونها برابر است
پرنیان
فاسد و خراب
کمربند، طوق
مرضی است با خارش گر جرب قوباء
بسیار خون آلود، خون بار، خونین
بیماری خارش پوست بدن، جرب، گری
بسیار روشن، دارای روشنایی بسیار
پرنیان، نوعی پارچۀ ابریشمی منقش، دیبای منقش، حریر نازک، پرنون، برنو، پرنو
هر چیز دایره مانند، هاله، خرمن ماه، طوق، گردن بند، کمربند، دایره ای که با پرگار کشیده شود، برای مثال ای شده غافل ز علم و حجت و برهان / جهل کشیده به گرد جان تو پرهون (ناصرخسرو - ۴۹۱)
زبانه گل زرد (شوکه الصفراء درتازی) از گیاهان نی سیاه، نی بزرگ نوازندگی است که از چوب و فلز ساخته می شود و رنگش سیاه است
چرخی که ابریشم را بدان از پیله بر آورند و آن چرخ را بپای گردانند
پرنیان، نوعی پارچۀ ابریشمی منقش، دیبای منقش، حریر نازک، پرنون، برنو، برنون
پروان، دستگاهی که با آن ابریشم را تاب دهند، چرخ ابریشم تابی