معنی پرنور - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پرنور
پرنور
- پرنور
- صاحب فروغ بسیار:
همی تابد شعاع داد از آن پرنور پیشانی.
لوکری
لغت نامه دهخدا
پرزور
- پرزور
- که زور بسیار دارد نیرومند قوی مقابل کم زور: مردی پر زور. یا آب پر زور. که جریانی تند دارد. یا باران پر زور. تند و سیلابی. یا تب پر زور. سخت گرم
فرهنگ لغت هوشیار