منسوب به درفس که نام جد عبدالرحمان بن محمد بن عباس بن ولید بن محمد بن عمر بن درفس دمشقی درفسی است که محدث بود. (از الانساب سمعانی) (از اللباب فی تهذیب الانساب)
منسوب به درفس که نام جد عبدالرحمان بن محمد بن عباس بن ولید بن محمد بن عمر بن درفس دمشقی درفسی است که محدث بود. (از الانساب سمعانی) (از اللباب فی تهذیب الانساب)
درزمان. فی الحال. (شرفنامۀ منیری). درحال. دردم. درلحظه. (ناظم الاطباء). فوراً. بی درنگ. دردم. آناً: نبردند پیشش مهمات کس که مقصود حاصل نشد در نفس. سعدی. نبینی که آتش زبانست و بس به آبی توان کشتنش در نفس. سعدی. سیه کاری از نردبانی فتاد شنیدم که هم در نفس جان بداد. سعدی
درزمان. فی الحال. (شرفنامۀ منیری). درحال. دردم. درلحظه. (ناظم الاطباء). فوراً. بی درنگ. دردم. آناً: نبردند پیشش مهمات کس که مقصود حاصل نشد در نفس. سعدی. نبینی که آتش زبانست و بس به آبی توان کشتنش در نفس. سعدی. سیه کاری از نردبانی فتاد شنیدم که هم در نفس جان بداد. سعدی
مراد عالم ارواح و عالم باطنی است. و مقابل آن آفاقی، عالم ظاهری و عالم اجسام است که دنیا باشد. (ازغیاث اللغات) (از آنندراج). ذهنی. مقابل عینی. و رجوع به انفس و آفاق شود، برکنده و شکسته گردیدن آبله و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ترکیدن آبله و شکسته شدن آبله و مانند آن. (یادداشت مؤلف)
مراد عالم ارواح و عالم باطنی است. و مقابل آن آفاقی، عالم ظاهری و عالم اجسام است که دنیا باشد. (ازغیاث اللغات) (از آنندراج). ذهنی. مقابل عینی. و رجوع به انفس و آفاق شود، برکنده و شکسته گردیدن آبله و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ترکیدن آبله و شکسته شدن آبله و مانند آن. (یادداشت مؤلف)