پرخاشجوی. پر از پرخاش. پرخصومت. پرخشم. پرعناد. پرجنگ و ستیز: ابر بیدرفش افکند رستخیز ازو جامه پرخون و جان پرستیز. دقیقی. گرامی خرامید با خشم تیز دل از کینۀ خستگان پرستیز. دقیقی. برومی عمود و بشمشیر تیز بگشتند با یکدگر پرستیز. فردوسی. بگفت این و بنهاد رخ در گریز اگر چند بودش دل پرستیز. فردوسی. دگر جنگ دیوی بود پرستیز همیشه به بد کرده چنگال تیز. فردوسی. چو همدان گشسپ و یلان سینه نیز برفتند پرکین و دل پرستیز. فردوسی. بیامد جهاندار با تیغ تیز سری پر ز کینه دلی پرستیز. فردوسی. بدژخیم فرمود تا تیغ تیز کشیده بیامد دلی پرستیز. فردوسی. پس اندر همی راند بهرام تیز سری پر ز کینه دلی پرستیز. فردوسی. دلت تیره بینم سرت پرستیز کنون جامه بر تن کنم ریزریز. فردوسی. که از درد او بد دلش پرستیز ز هر سو همی جست راه گریز. فردوسی. چگونه جهد شیر بی چنگ تیز اگر چند باشد دلش پرستیز. فردوسی. ز پیلان جنگی نجوید گریز سرش پر ز کینه دلش پرستیز. فردوسی. تو شادان دل و مرگ چنگال تیز نشسته چو شیر ژیان پرستیز. فردوسی. بکین کرد دندان و چنگال تیز شد از کینۀ او سرش پرستیز. فردوسی. کنون مانده گشتم چنین در گریز سری پر ز کینه دلی پرستیز. فردوسی. در آن دژ یکی زنگی پرستیز که غول از نهیبش گرفتی گریز. اسدی
پرخاشجوی. پر از پرخاش. پرخصومت. پرخشم. پرعناد. پرجنگ و ستیز: ابر بیدرفش افکند رستخیز ازو جامه پرخون و جان پرستیز. دقیقی. گرامی خرامید با خشم تیز دل از کینۀ خستگان پرستیز. دقیقی. برومی عمود و بشمشیر تیز بگشتند با یکدگر پرستیز. فردوسی. بگفت این و بنهاد رخ در گریز اگر چند بودش دل پرستیز. فردوسی. دگر جنگ دیوی بود پرستیز همیشه به بد کرده چنگال تیز. فردوسی. چو همدان گشسپ و یلان سینه نیز برفتند پرکین و دل پرستیز. فردوسی. بیامد جهاندار با تیغ تیز سری پر ز کینه دلی پرستیز. فردوسی. بدژخیم فرمود تا تیغ تیز کشیده بیامد دلی پرستیز. فردوسی. پس اندر همی راند بهرام تیز سری پر ز کینه دلی پرستیز. فردوسی. دلت تیره بینم سرت پرستیز کنون جامه بر تن کنم ریزریز. فردوسی. که از درد او بد دلش پرستیز ز هر سو همی جست راه گریز. فردوسی. چگونه جهد شیر بی چنگ تیز اگر چند باشد دلش پرستیز. فردوسی. ز پیلان جنگی نجوید گریز سرش پر ز کینه دلش پرستیز. فردوسی. تو شادان دل و مرگ چنگال تیز نشسته چو شیر ژیان پرستیز. فردوسی. بکین کرد دندان و چنگال تیز شد از کینۀ او سرش پرستیز. فردوسی. کنون مانده گشتم چنین در گریز سری پر ز کینه دلی پرستیز. فردوسی. در آن دژ یکی زنگی پرستیز که غول از نهیبش گرفتی گریز. اسدی
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بلوایه، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
پَرَستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بَلوایه، پَرَستوک، بالوایه، بَلَسک، خَطّاف، باسیج، پَرَستُک، فَرَشتو، اَبابیل، فَرَستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
کسی که از پیران یا کودکان مراقبت می کند، کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت می کند، خدمتکار، غلام، کنیز، مطیع، فرمانبردار، برای مثال پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱ - ۳۴)
کسی که از پیران یا کودکان مراقبت می کند، کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت می کند، خدمتکار، غلام، کنیز، مطیع، فرمانبردار، برای مِثال پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱ - ۳۴)
ساخته شده از پوست، جامۀ پوستی، لباس زمستانی گشاد و بلند که از پوست حیوانات پشم دار به خصوص گوسفند می دوزند، کول پوستین باژگونه کردن: کنایه از قصد و آهنگ کاری کردن، سخت تصمیم گرفتن، باطن را ظاهر ساختن، تغییر روش دادن، برای مثال پوستین را باژگونه گر کند / کوه را از بیخ و از بن برکند (مولوی۱ - ۱۷۱) پوستین به گازر دادن: کنایه از رنگ عوض کردن، دورویی و تزویر کردن، عیب جویی کردن، بدگویی کردن، کاری را به غیر اهل آن سپردن پوستین کسی را دریدن: دریدن پوست یا پوستین کسی، کنایه از راز کسی را فاش کردن به پوستین کسی افتادن: به در پوستین کسی افتادن کنایه از عیب جویی کردن، غیبت کردن به پوستین کسی رفتن: به در پوستین کسی رفتن کنایه از عیب جویی کردن، غیبت کردن
ساخته شده از پوست، جامۀ پوستی، لباس زمستانی گشاد و بلند که از پوست حیوانات پشم دار به خصوص گوسفند می دوزند، کول پوستین باژگونه کردن: کنایه از قصد و آهنگ کاری کردن، سخت تصمیم گرفتن، باطن را ظاهر ساختن، تغییر روش دادن، برای مِثال پوستین را باژگونه گر کند / کوه را از بیخ و از بن برکند (مولوی۱ - ۱۷۱) پوستین به گازُر دادن: کنایه از رنگ عوض کردن، دورویی و تزویر کردن، عیب جویی کردن، بدگویی کردن، کاری را به غیر اهل آن سپردن پوستین کسی را دریدن: دریدن پوست یا پوستین کسی، کنایه از راز کسی را فاش کردن به پوستین کسی افتادن: به در پوستین کسی افتادن کنایه از عیب جویی کردن، غیبت کردن به پوستین کسی رفتن: به در پوستین کسی رفتن کنایه از عیب جویی کردن، غیبت کردن
جامه ای که از پوست حیوانات کنند. همی پوستین بود پوشیدنش ز کشک وز ارزن بدی خوردنش. (فردوسی)، جامه فراخ چون عبایی که از پوست آش کرده گوسفند و بز و جز آنها کنند بی آنکه پشم آنرا سترده باشند، پوست، غیبت ندمت. یا مثل پوستین تابستان. چیزی که بجای خود نباشد، بی ارزش بیهوده. یا از برهنه پوستین کندن، کار بیهوده کردن، یا به پوستین کسی افتادن (رفتن)، بد او گفتن، یا پوستین باژ گونه کردن، سختن تصمیم گرفتن عظیم مصمم شدن پوستنی با شکوفه کردن، باطن را ظاهر کردن، یا پوستین باشگونه کردن، سخت مصمم شدن پوستین باژ گونه کردن، تغییر روش و رفتار و معامله دادن، یا پوستین بر سر کسی زدن، او را اذیت و شکنجه و عذاب دادن، یا پوستین بگازر دادن، بد گویی کردن عیبجویی کردن، کار بغیر اهل وا گذاشتن، یا پوستین بلای اندر مالیدن، مانند متظلمان جامه گل آلود کرده شکایت بردن، یا در پوستین خود بودن (افکندن)، قیاس بنفس کردن از خود حکایت کردن
جامه ای که از پوست حیوانات کنند. همی پوستین بود پوشیدنش ز کشک وز ارزن بدی خوردنش. (فردوسی)، جامه فراخ چون عبایی که از پوست آش کرده گوسفند و بز و جز آنها کنند بی آنکه پشم آنرا سترده باشند، پوست، غیبت ندمت. یا مثل پوستین تابستان. چیزی که بجای خود نباشد، بی ارزش بیهوده. یا از برهنه پوستین کندن، کار بیهوده کردن، یا به پوستین کسی افتادن (رفتن)، بد او گفتن، یا پوستین باژ گونه کردن، سختن تصمیم گرفتن عظیم مصمم شدن پوستنی با شکوفه کردن، باطن را ظاهر کردن، یا پوستین باشگونه کردن، سخت مصمم شدن پوستین باژ گونه کردن، تغییر روش و رفتار و معامله دادن، یا پوستین بر سر کسی زدن، او را اذیت و شکنجه و عذاب دادن، یا پوستین بگازر دادن، بد گویی کردن عیبجویی کردن، کار بغیر اهل وا گذاشتن، یا پوستین بلای اندر مالیدن، مانند متظلمان جامه گل آلود کرده شکایت بردن، یا در پوستین خود بودن (افکندن)، قیاس بنفس کردن از خود حکایت کردن
فرانسوی آبکلن یک زوج غده که تقریبا هر یک باندازه بادام کوچکی هستند و بطور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند. این غده ها خاص جنس نر پستانداران است و ترشحات سفید رنگ لزجی دارند که یکی از عناصر تشکیل دهنده منی است و با اسپرم خارج میشود
فرانسوی آبکلن یک زوج غده که تقریبا هر یک باندازه بادام کوچکی هستند و بطور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند. این غده ها خاص جنس نر پستانداران است و ترشحات سفید رنگ لزجی دارند که یکی از عناصر تشکیل دهنده منی است و با اسپرم خارج میشود
پرنده ای از رده گنجشکان جزو راسته شکافی نوکان که شامل 80 گونه میشود و در سراسر کره زمین پراکنده اند این پرنده دارای دم بلند و دو شاخه و منقار نسبه پهن و سه گوش میباشد. جثه اش کمی از گنجشک بزرگتر است و دارای پرواز سبک و سریعی است و بهمین مناسبت دارای بالهای مناسب و مساعد برای پرواز مدتهای متمادی در هوا میباشد. پرستو غذای خود را حین پرواز در هوا جستجو میکند و از حشرات (از قبیل مگسهاو پشه ها و پروانه ها) تغذیه مینماید و اکثر صبحها (طلوع آفتاب) برای تغذیه از لانه خارج میشود. پرنده ایست مانوس با انسان و اکثر لانه اش را در آبادیها در داخل اطاقها و شکافهای دیوار نزدیک لبه بام و گاهی تنه درختان بنا میکند. این پرنده جزو پرندگان مهاجر است و فصول سرد را بنقاط گرمتر مهاجرت میکند و بمحض شروع بهار بمحل اول خود و غالبا بهمان لانه سابق بر میگردد. پرنده ایست بسیار مفید و حشرات موذی را از بین میبرد و ضمنا بی آزار و زیباست چلچله زازال ابابیل بلوایه پیلوایه پرستوک خطاف
پرنده ای از رده گنجشکان جزو راسته شکافی نوکان که شامل 80 گونه میشود و در سراسر کره زمین پراکنده اند این پرنده دارای دم بلند و دو شاخه و منقار نسبه پهن و سه گوش میباشد. جثه اش کمی از گنجشک بزرگتر است و دارای پرواز سبک و سریعی است و بهمین مناسبت دارای بالهای مناسب و مساعد برای پرواز مدتهای متمادی در هوا میباشد. پرستو غذای خود را حین پرواز در هوا جستجو میکند و از حشرات (از قبیل مگسهاو پشه ها و پروانه ها) تغذیه مینماید و اکثر صبحها (طلوع آفتاب) برای تغذیه از لانه خارج میشود. پرنده ایست مانوس با انسان و اکثر لانه اش را در آبادیها در داخل اطاقها و شکافهای دیوار نزدیک لبه بام و گاهی تنه درختان بنا میکند. این پرنده جزو پرندگان مهاجر است و فصول سرد را بنقاط گرمتر مهاجرت میکند و بمحض شروع بهار بمحل اول خود و غالبا بهمان لانه سابق بر میگردد. پرنده ایست بسیار مفید و حشرات موذی را از بین میبرد و ضمنا بی آزار و زیباست چلچله زازال ابابیل بلوایه پیلوایه پرستوک خطاف
ساخته شده از پوست، نوعی لباس زمستانی که از پوست حیوانات پشم دار درست می کنند در پوستین کسی افتادن: کنایه از عیبجویی کردن، بدگویی کردن پوستین دریدن: کنایه از افشا کردن راز، عیب جویی کردن
ساخته شده از پوست، نوعی لباس زمستانی که از پوست حیوانات پشم دار درست می کنند در پوستین کسی افتادن: کنایه از عیبجویی کردن، بدگویی کردن پوستین دریدن: کنایه از افشا کردن راز، عیب جویی کردن