جدول جو
جدول جو

معنی پررنگ - جستجوی لغت در جدول جو

پررنگ
آنچه رنگ تند و تیره دارد
تصویری از پررنگ
تصویر پررنگ
فرهنگ فارسی عمید
پررنگ
(پُرْ، رَ)
که رنگ سیر دارد. که رنگ تند دارد. سیر. مقابل کم رنگ: چای پررنگ
لغت نامه دهخدا
پررنگ
تند، سیر
متضاد: رنگ ورورفته، کمرنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرشنگ
تصویر پرشنگ
(دخترانه)
تابش، آتشپاره، قطره های آب که پاشیده می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پورنگ
تصویر پورنگ
(پسرانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرنگ
تصویر پرنگ
جوهر شمشیر، برق شمشیر، تیغ جوهردار، برق و جلا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنگ
تصویر پرنگ
برنج، آلیاژی زرد رنگ و مرکب از مس و روی که برای ساختن سماور یا کفۀ ترازو و سینی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرسنگ
تصویر پرسنگ
فرسنگ، فرسخ، فرسنگسار
فرهنگ فارسی عمید
(پَ سَ)
مخفف پارسنگ. (مجمعالفرس از شعوری ج 1 ص 237)
لغت نامه دهخدا
(پُرْ، رَ)
صفت پررنگ. حالت و چگونگی پررنگ
لغت نامه دهخدا
(پِ رِ / رَ)
برنج و آن فلزی است مرکب از مس و روی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر رنگ
تصویر پر رنگ
که رنگ تند دارد که سیر رنگ است مقابل کم رنگ: چای پر رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی که در یک کفه ترازو گذارند تا با کفه دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسنگ
تصویر پرسنگ
((پَ سَ))
فرسنگ، واحدی برای اندازه گیری مسافت، تقریباً شش کیلومتر، فرسخ، فرزنگ، فرسنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرنگ
تصویر پرنگ
((پَ رَ))
برق شمشیر، شمشیر جوهردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیرنگ
تصویر پیرنگ
پروژه، طرح
فرهنگ واژه فارسی سره
تعب آلود، رنج آمیز، رنج بار، رنج آور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پر رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی