معنی پرسنگ - فرهنگ فارسی معین
معنی پرسنگ
- پرسنگ((پَ سَ))
- فرسنگ، واحدی برای اندازه گیری مسافت، تقریباً شش کیلومتر، فرسخ، فرزنگ، فرسنگ
تصویر پرسنگ
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پرسنگ
پرسنگ
- پرسنگ
- سنگی که در یک کفه ترازو گذارند تا با کفه دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
پرسنگ
- پرسنگ
- مخفف پارسنگ. (مجمعالفرس از شعوری ج 1 ص 237)
لغت نامه دهخدا
پاسنگ
- پاسنگ
- آنچه در یک کفه ترازو نهند به جهت برابر کردن با کفه دیگر، پایه ستون
فرهنگ لغت هوشیار
پارسنگ
- پارسنگ
- سنگی که در یک کفه ترازو گذارند تا با کفه دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ
فرهنگ لغت هوشیار