جدول جو
جدول جو

معنی پردازش - جستجوی لغت در جدول جو

پردازش
(پَ زِ)
توجه. اشتغال:
به سه روز شاه جهان را ز رزم
نبد ایچ پردازش خواب و بزم.
فردوسی.
ولی این کلمه بیش از یکجای نیامده و ظاهراً تصحیفی است و شاید اصلاً در این بیت پرواش از... بوده است
لغت نامه دهخدا
پردازش
آسایش فراغت
تصویری از پردازش
تصویر پردازش
فرهنگ لغت هوشیار
پردازش
((پَ زِ))
به کاری دست زدن، آهنگ کاری کردن، انجام دادن مجموعه ای از عملیات مختلف روی اطلاعات و داده ها در کامپیوتر
تصویری از پردازش
تصویر پردازش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرداز
تصویر پرداز
پرداختن، برای مثال همیشه به یزدان پرستان گرای / بپرداز دل زاین سپنجی سرای (فردوسی - ۸/۴۱۶)
پسوند متصل به واژه به معنای آرایش کننده مثلاً چهره پرداز، سخن پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای گوینده مثلاً عبارت پرداز، دروغ پرداز، نکته پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً غزل پرداز، نغمه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای انجام دهنده مثلاً کارپرداز، ناله پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای آفریننده مثلاً هنرپرداز، نوپرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای پرورش دهنده مثلاً جان پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای خالی کننده مثلاً کیسه پرداز، کاسه پرداز، قرابه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای جلادهنده مثلاً آینه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای ازمیان برنده مثلاً غم پرداز،
در هنر در نقاشی، خط هایی کوتاه که برای سایه دادن و مشخص ساختن سطح های مختلف کشیده شود،
در علم جغرافیا خط هایی که در نقشه های جغرافیایی برای نشان دادن شیب زمین به کار می رود و اگر شیب تند باشد خط ها ضخیم و نزدیک به هم و اگر شیب ملایم باشد نازک و دورازهم کشیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردانش
تصویر پردانش
آنکه دانش بسیار دارد، دانشمند، علامه
فرهنگ فارسی عمید
(پُ نِ)
از پهلوی، اویر دانشن. که دانش بسیار دارد. علاّمه:
فریدون پردانش و پرفسون
مر این آرزو را نبد رهنمون.
فردوسی.
جهاندیده پردانش افراسیاب
جز از چاره سازی نبیند بخواب.
فردوسی.
نبیرۀ جهاندار کاوس کی
دل افروز پردانش و نیک پی.
فردوسی.
فراوان ببودند پیشش بپای
بزرگان پردانش و رهنمای.
فردوسی.
جهانجوی پردانش افراسیاب
بکندز نشسته بخورد و بخواب.
فردوسی.
چنین گفت با نامور انجمن
بزرگان پردانش و رای زن.
فردوسی.
خردمند و با شرم و با فر و رای
جهان بین و پردانش و رهنمای.
فردوسی.
همه دیده کردند یکسر پرآب
از آن شاه پردانش و زودیاب.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
در ترکیب بجای (پردازنده) آید بمعانی ذیل: گوینده. پردازنده سراینده: قصه پرداز داستان پرداز، سازنده تمام کننده: چهره پرداز، تهی کننده خالی کننده: کیسه پرداز، تحریر باریک که گرد تصویر و نقوش مصوران میکشند چنانکه بر تصویر برگ بجای رگهایش خطوط سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردانش
تصویر پردانش
علامه، کسی که دانش زیاد دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداز
تصویر پرداز
((پَ))
گوینده، پردازنده، سخن پرداز، سازنده، تمام کننده، دروغ پرداز، تهی کننده، کیسه پرداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردانش
تصویر گردانش
صرف، مدیریت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردایش
تصویر گردایش
مجموع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پردازه
تصویر پردازه
تابع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیدایش
تصویر پیدایش
ظهور، استحضار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
المعالج
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
Processor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
processeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
procesador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
процессор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
Prozessor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
процесор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
procesor
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
处理器
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
processador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
processore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
processor
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
หน่วยประมวลผล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
پراسیسر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
প্রসেসর
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
kichakataji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
프로세서
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
プロセッサー
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
प्रोसेसर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
prosesor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پردازشگر
تصویر پردازشگر
מַעֲבָּד
دیکشنری فارسی به عبری