جدول جو
جدول جو

معنی پردانش

پردانش
آنکه دانش بسیار دارد، دانشمند، علامه
تصویری از پردانش
تصویر پردانش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پردانش

پردانش

پردانش
از پهلوی، اَویر دانشن. که دانش بسیار دارد. علاّمه:
فریدون پردانش و پرفسون
مر این آرزو را نبد رهنمون.
فردوسی.
جهاندیده پردانش افراسیاب
جز از چاره سازی نبیند بخواب.
فردوسی.
نبیرۀ جهاندار کاوس کی
دل افروز پردانش و نیک پی.
فردوسی.
فراوان ببودند پیشش بپای
بزرگان پردانش و رهنمای.
فردوسی.
جهانجوی پردانش افراسیاب
بکُندز نشسته بخورد و بخواب.
فردوسی.
چنین گفت با نامور انجمن
بزرگان پردانش و رای زن.
فردوسی.
خردمند و با شرم و با فر و رای
جهان بین و پردانش و رهنمای.
فردوسی.
همه دیده کردند یکسر پرآب
از آن شاه پردانش و زودیاب.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پروانش

پروانش
گیاهی از تیره شاهدانه هندی که جزو تیره های نزدیک به زیتونیان است. ساقه اش خزنده و گلهایش چهار گلبرگی و برگهایش کامل و متقابل است. رنگ گلش غالبا آبی و گاهی سفید است. در حدود 12 گونه از این گیاه شناخته شده که بیشتر زمینی هستند گل تلفونی
فرهنگ لغت هوشیار

پروانش

پروانش
گیاهی از تیرۀ زیتونیان، با ساقۀ خزنده و گل های سفید یا آبیِ پنج گلبرگی، گل تلفنی
پروانش
فرهنگ فارسی عمید

پردازش

پردازش
به کاری دست زدن، آهنگ کاری کردن، انجام دادن مجموعه ای از عملیات مختلف روی اطلاعات و داده ها در کامپیوتر
پردازش
فرهنگ فارسی معین

پروانش

پروانش
گلی است از تیره زیتونی که عرب آنرا قضاب گوید با گلهای سرخ و نیز آبی و گاهی سفید
لغت نامه دهخدا