- پرداختگی
- فراغت
معنی پرداختگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در خور پرداختن قابل پرداختن انجام دادنی بجا آوردنی
فراغت
آمادگی، آرایش، خود آرائی
حالت و چگونگی پنداشته
اعتنا
در خور پرداختن قابل پرداختن انجام دادنی بجا آوردنی
ادا شده تاء دیه شده، حاضر و آماده، بانجام رسیده تمام شده، آراسته زینت داده، در ساخته مشغول شده اشتغال یافته، خالی تهی مخلی صافی، فارغ شده از جمیع علایق و عوایق فارغ، جلا داده صیقل کرده، ساخته کمال یافته انجام گرفته بپایان رسیده، انگیخته بر انگیخته، ترک داده، دور کرده
ادا کردن، واپس دادن
ساخته و آراسته، جلاداده، پرداخت شده، تهی شده
پول دادن، وام خود را ادا کردن
کارسازی کردن
ساختن
جلا دادن، آراستن
خالی کردن، تهی کردن
مرتب کردن
انجام دادن
فارغ شدن
مشغول گشتن
کارسازی کردن
ساختن
جلا دادن، آراستن
خالی کردن، تهی کردن
مرتب کردن
انجام دادن
فارغ شدن
مشغول گشتن
گداخته بودن مذاب بودن
((پَ تَ))
فرهنگ فارسی معین
ادا کردن، کارسازی کردن، جلا دادن، به انتها رسانیدن، شرح دادن، خالی کردن، خلوت کردن، دور کردن، جدا کردن، آهنگ کار کردن، به کاری دست زدن، از کاری فارغ شدن، آماده کردن، ترتیب دادن
پرداختن، جلا صیقل، پرداز نقشها، توجه
آراستگی و آرایش، جلا، در بانکداری دادن پول، تادیه، کارسازی
پرداخت دادن: صیقل زدن، جلا دادن، زنگ چیزی را زدودن
پرداخت کردن: صیقل زدن، زنگ چیزی را زدودن، جلا دادن، در بانکداری پول دادن به کسی دادن
پرداخت دادن: صیقل زدن، جلا دادن، زنگ چیزی را زدودن
پرداخت کردن: صیقل زدن، زنگ چیزی را زدودن، جلا دادن، در بانکداری پول دادن به کسی دادن
Disbursement, Payment, Repayment
расходование , оплата , погашение
Auszahlung, Zahlung
виплата , оплата , погашення
wypłata, płatność, spłata
支付 , 还款
desembolso, pagamento
erogazione, pagamento
desembolso, pago, reembolso
décaissement, paiement, reembolso
uitbetaling, betaling
การจ่ายเงิน , การชำระเงิน , การชำระเงิน
pembayaran
صرفٌ , دفعٌ ,
भुगतान , भुगतान
תשלום , תַּשְׁלוּם
支払い , 还款