جدول جو
جدول جو

معنی پرداختگی - جستجوی لغت در جدول جو

پرداختگی
فراغت
تصویری از پرداختگی
تصویر پرداختگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرداختنی
تصویر پرداختنی
در خور پرداختن قابل پرداختن انجام دادنی بجا آوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردختگی
تصویر پردختگی
فراغت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردختگی
تصویر پردختگی
((پَ دَ تِ))
فراغت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برساختگی
تصویر برساختگی
آمادگی، آرایش، خود آرائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنداشتگی
تصویر پنداشتگی
حالت و چگونگی پنداشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداختن
تصویر پرداختن
اعتنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پردختنی
تصویر پردختنی
در خور پرداختن قابل پرداختن انجام دادنی بجا آوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
ادا شده تاء دیه شده، حاضر و آماده، بانجام رسیده تمام شده، آراسته زینت داده، در ساخته مشغول شده اشتغال یافته، خالی تهی مخلی صافی، فارغ شده از جمیع علایق و عوایق فارغ، جلا داده صیقل کرده، ساخته کمال یافته انجام گرفته بپایان رسیده، انگیخته بر انگیخته، ترک داده، دور کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداختن
تصویر پرداختن
ادا کردن، واپس دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداخته
تصویر پرداخته
ساخته و آراسته، جلاداده، پرداخت شده، تهی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرداختن
تصویر پرداختن
پول دادن، وام خود را ادا کردن
کارسازی کردن
ساختن
جلا دادن، آراستن
خالی کردن، تهی کردن
مرتب کردن
انجام دادن
فارغ شدن
مشغول گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گداختگی
تصویر گداختگی
گداخته بودن مذاب بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداخته
تصویر پرداخته
((پَ تِ))
ادا شده، مهیا، آماده، به انجام رسیده، تهی، خالی، زدوده، پاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرداختن
تصویر پرداختن
((پَ تَ))
ادا کردن، کارسازی کردن، جلا دادن، به انتها رسانیدن، شرح دادن، خالی کردن، خلوت کردن، دور کردن، جدا کردن، آهنگ کار کردن، به کاری دست زدن، از کاری فارغ شدن، آماده کردن، ترتیب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرداخت
تصویر پرداخت
پرداختن، جلا صیقل، پرداز نقشها، توجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداخت
تصویر پرداخت
آراستگی و آرایش، جلا، در بانکداری دادن پول، تادیه، کارسازی
پرداخت دادن: صیقل زدن، جلا دادن، زنگ چیزی را زدودن
پرداخت کردن: صیقل زدن، زنگ چیزی را زدودن، جلا دادن، در بانکداری پول دادن به کسی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرداخت
تصویر پرداخت
((پَ))
آرایش، جلا، صیقل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرداخت
تصویر پرداخت
Disbursement, Payment, Repayment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
расходование , оплата , погашение
دیکشنری فارسی به روسی
виплата , оплата , погашення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
wypłata, płatność, spłata
دیکشنری فارسی به لهستانی
desembolso, pago, reembolso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
décaissement, paiement, reembolso
دیکشنری فارسی به فرانسوی
uitbetaling, betaling
دیکشنری فارسی به هلندی
การจ่ายเงิน , การชำระเงิน , การชำระเงิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
صرفٌ , دفعٌ ,
دیکشنری فارسی به عربی
भुगतान , भुगतान
دیکشنری فارسی به هندی
תשלום , תַּשְׁלוּם
دیکشنری فارسی به عبری