درخور پرداختن. انجام دادنی. بجاآوردنی: فرمود [مسعود] اگرچه این کار [غزنویان و سلاجقه] روی بعجزدارد چون خواجۀ بزرگ [احمد بن عبدالصمد] مصلحت بیند و صلاح اینست پردازد چنانکه واجب کند وزیر بازگشت و رسول را بخواند و بونصر مشکان در خدمت وزیر بنشست و آنچه گفتنی بود بگفتند و پرداختنی پرداختند... (تاریخ بیهقی)، چیزی که باید پرداخته [اداکرده] شود. چیزی که قابل پرداختن [اداکردن] است و رجوع به پرداختن شود