معنی پردختنی تصویر پردختنی پردختنی در خور پرداختن قابل پرداختن انجام دادنی بجا آوردنیدر خور پرداختن قابل پرداختن انجام دادنی بجا آوردنی فرهنگ لغت هوشیار