- پرخیده (دخترانه)
- از لغات اساطیری است
معنی پرخیده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تفتیش کردن
سخت خندان
سئوال شده، مسئول
تفتیش کردن
بسیار خندان
پرسش شده، سؤال شده
پرواز کرده، تبخیرشده
پروازکرده، به هوارفته
پر شده، انباشته
قیمت کرده، قیمت شده
عاق پدر و مادر، فرزند خودسر عاق والدین
بنای دیوار و خانه ذ پی
پراکنده پاشیده. (پاچیله) مصحف (پاچیله)
پهن شده کوفته شده پراکنده
پژمرده، ترنجیده
پهن و کوفته شده پخش و برابر با زمین شده پخچوده
درو کرده
تابیده، روشن
تبریک، مبارک
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
اسم پالیدن، صاف شده خالصر شده صاف کرده
آرام گرفته استراحت کرده آرمیده
نصب گوهر بر طلا و نقره، تفتیش کردن، بیرون کشیدن
منحل شده وتعطیل شده
تابیده شده پرتو انداخته روشن گشته
طعنه و ظنز و بیهوده و مکر و حیله
تراک خورده شکافته شده، منفجرشده