- پرخج
- کفل و ساغری اسب و استر و مانند آن
معنی پرخج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرخچ، شمشیر
آنکه هزینه بسیار دارد
کفل و ساغری اسب و استر و مانند آن
برنج
پرشکن، پر پیچ و تاب مثلاً زلف پرخم
کفل، سرین، کفل و ساغری اسب و استر، پرخچ، فرخش، برای مثال بور شد چرمۀ تو از بس خون / که زدش بر پرخش و بر پهلو (مسعودسعد - لغتنامه - پرخش)
شمشیر، تیغ،برای مثال پرخشش به کردار تابان درخشی / که پیچان پدید آید از ابر آذر (لغتنامه - پرخش)
شمشیر، تیغ،
دارای خرج بسیار، آنچه هزینۀ بسیار دارد
جای ریختن آرد یا غله در خانه یا دکان که از خشت و گل یا تخته درست کنند، کندوله، کانور، کندوک، کندو، کنور
بریدن شاخه های زاید تاک و سایر درختان، پر کاوش، کندن علف های هرز از میان کشتزار
بریدن شاخه های زاید تاک و سایر درختان، پر کاوش، کندن علف های هرز از میان کشتزار
زشت، نازیبا، پلید، ناپاک، برای مثال ای بلفرخج ساده همیدون همه فرخج / نامت فرخج و کنیت ملعونت بلفرخج (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۹) ، در علم زیست شناسی کفل اسب
کفل، سرین، کفل و ساغری اسب و استر، پرخش، فرخش
زشت بدگل نازیبا، نامتناسب ناشایسته، پلید، سست ناتوان
ورخچ: سبحانک می گفتم آواز خر آمد. دلم ورخج و مشوش شد
زشت، بی مقدار، پست، برای مثال دریغ دفتر اشعار ناخوش سردم / که بد نتیجۀ طبع ورخج مردارم (سوزنی- مجمع الفرس - ورخج)
پهن پخش پخچ پخ
فرق سر تارک
درختچه ای از تیره فرفیون که جزو گیاهان کائو چوئی است ودر اطراف بندر عباس بطور خودرو و وحشی دیده میشود. از شیرابه این گیاه برای ساختن کائوچو میتوان استفاده کرد پره
درختچه ای خودرو که در بیابان های گرم اطراف بندرعباس، لار و چابهار می روید و شیرابه ای دارد که به کار ساختن کائوچو می خورد