حواطه. (السامی فی الاسامی). جوبه. (صراح اللغه). جائی باشد که در کنج خانه ها سازند و پر از غله کنند. (برهان). نوعی انبار است که در خانه ها از تخته و گل کنند ذخیره کردن غله را: کند مدخّر قدرش گه ذخیرۀ جود بجای خنب نطاقات چرخ را پرخو. آذری. - پرخو کردن، فرخو کردن. بریدن و هموار کردن شاخه های زیادتی درخت. پیراستن درختان یعنی بریدن شاخه های زیادتی آنرا تا به اندام نشو و نما کنند. (برهان). ، در بعض نسخ به پرخو معنی شادمانی نیز داده اند. (شعوری). و رجوع به فرخو شود