- پرخو
- جای ریختن آرد یا غله در خانه یا دکان که از خشت و گل یا تخته درست کنند، کندوله، کانور، کندوک، کندو، کنور
بریدن شاخه های زاید تاک و سایر درختان، پر کاوش، کندن علف های هرز از میان کشتزار
معنی پرخو - جستجوی لغت در جدول جو
- پرخو ((پَ خُ))
- فرخو، پیراستن درختان، بریدن شاخه های زیادی اشجار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسیار خون آلود، خون بار، خونین
آنکه بسیار غذا بخورد، بسیار خوار
Gluttonous
обжорливый
gefräßig
ненажерливий
żarłoczny
glutão
goloso
glotón
glouton
gulzig
तृष्णास्वरूप
食いしん坊の
mnyonyo
پرہیزگار
اشعه
پرخچ، شمشیر
کفل و ساغری اسب و استر و مانند آن
کفل و ساغری اسب و استر و مانند آن
شعاع، روشنائی، ضیاء
خوشبوی معطر پر عطر پربو