جدول جو
جدول جو

معنی پرخو - جستجوی لغت در جدول جو

پرخو
جای ریختن آرد یا غله در خانه یا دکان که از خشت و گل یا تخته درست کنند، کندوله، کانور، کندوک، کندو، کنور
بریدن شاخه های زاید تاک و سایر درختان، پر کاوش، کندن علف های هرز از میان کشتزار
تصویری از پرخو
تصویر پرخو
فرهنگ فارسی عمید
پرخو
((پَ خُ))
فرخو، پیراستن درختان، بریدن شاخه های زیادی اشجار
تصویری از پرخو
تصویر پرخو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرخور
تصویر پرخور
اکال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرخون
تصویر پرخون
بسیار خون آلود، خون بار، خونین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
آنکه بسیار غذا بخورد، بسیار خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
((پُ. خُ))
آن که بسیار می خورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرخور
تصویر پرخور
Gluttonous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
обжорливый
دیکشنری فارسی به روسی
ненажерливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
तृष्णास्वरूप
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرتو
تصویر پرتو
(دخترانه)
روشن، تابش، فروغ، درخشش، تلألو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرتو
تصویر پرتو
اشعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
پرخچ، شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخچ
تصویر پرخچ
کفل و ساغری اسب و استر و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخج
تصویر پرخج
کفل و ساغری اسب و استر و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتو
تصویر پرتو
شعاع، روشنائی، ضیاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پربو
تصویر پربو
خوشبوی معطر پر عطر پربو
فرهنگ لغت هوشیار