جدول جو
جدول جو

معنی پرخو

پرخو((پَ خُ))
فرخو، پیراستن درختان، بریدن شاخه های زیادی اشجار
تصویری از پرخو
تصویر پرخو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پرخو

پرخو

پرخو
جای ریختن آرد یا غله در خانه یا دکان که از خشت و گِل یا تخته درست کنند، کُندولِه، کانور، کُندوک، کُندو، کَنور
بریدن شاخه های زاید تاک و سایر درختان، پر کاوش، کندن علف های هرز از میان کشتزار
پرخو
فرهنگ فارسی عمید

پرخو

پرخو
حواطه. (السامی فی الاسامی). جُوبه. (صراح اللغه). جائی باشد که در کنج خانه ها سازند و پر از غله کنند. (برهان). نوعی انبار است که در خانه ها از تخته و گل کنند ذخیره کردن غله را:
کند مُدَخّرِ قدرش گه ذخیرۀ جود
بجای خُنب نطاقات چرخ را پرخو.
آذری.
- پَرخَو کردن، فرخو کردن. بریدن و هموار کردن شاخه های زیادتی درخت. پیراستن درختان یعنی بریدن شاخه های زیادتی آنرا تا به اندام نشو و نما کنند. (برهان).
، در بعض نسخ به پرخو معنی شادمانی نیز داده اند. (شعوری). و رجوع به فرخو شود
لغت نامه دهخدا