- پرافشاندن ((پَ. اَ دَ))
- ترک کردن کاری به سبب ناتوانی از انجام آن
معنی پرافشاندن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساطع کردن
بال و پر مرغ را زدن
بال و پر زدن مرغ
کنایه از ترک کردن کاری به سبب عجز از آن، تسلیم شدن
کنایه از ترک کردن کاری به سبب عجز از آن، تسلیم شدن
پاشیدن، افشاندن، پخش کردن
حرکت دادن دست تا هر چه در دست باشد بیفتد، برافشاندن
خراش دادن
به قی واداشتن
خراش دادن
منتشر کردن، انتشار، ساطع کردن
ریختن و پاشیدن پراکنده کردن
پراکنده ساختن چیزی از بذر یا دانه یا خاک یا آب و امثال آن ها، پاشیدن
ریختن و پاشیدن، پراکنده ساختن، فشاندن، اوشاندن، افتالیدن