جدول جو
جدول جو

معنی پرآرزو - جستجوی لغت در جدول جو

پرآرزو
بسیار آرزومند، دارای آرزوی بسیار، برای مثال کنون گر شاد و گر غمناک رفتم / دلی پرآرزو با خاک رفتم (عطار۱ - ۲۰۲)
تصویری از پرآرزو
تصویر پرآرزو
فرهنگ فارسی عمید
پرآرزو
(پُ)
سخت آرزومند:
بمانم پر از درد و اندوه و خشم
پر از آرزو دل، پراز آب چشم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پریرو
تصویر پریرو
(دخترانه)
پری چهره، زیبا رو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
(دخترانه)
امید، کام، مراد، معشوق، امید میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر سلم پسر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
امید، چشمداشت
آرمان، خواهش، درخواست، کام، هوس، اشتها، تمایل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پررو
تصویر پررو
بی شرم، بی حیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرآهو
تصویر پرآهو
پرعیب، برای مثال به گفتار بی بر چو نیرو کنی / روان و خرد را پرآهو کنی (فردوسی - لغت نامه - پرآهو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرارز
تصویر پرارز
پرارزش، پرارج، بسیار ارزنده، پرقیمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرآزرم
تصویر پرآزرم
بسیار باشرم، باحیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرغریو
تصویر پرغریو
پرخروش، پرشور، پرغوغا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریروز
تصویر پریروز
روز پیش از دیروز، دو روز پیش، پریر
فرهنگ فارسی عمید
(پُ غَ)
پرغوغا. پرشور:
چو آگه شد از رستم و کار دیو
پر از خون شدش چشم و دل پرغریو.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(پُ اَ)
که ارزش بسیار دارد. بسیار ارزنده. پرقیمت. پرارج. ارجمند. بهادار
لغت نامه دهخدا
(پَ)
پریروی. که روی چون پری دارد. پریچهر. پریچهره. پری رخ. خوبرو. زیبارو:
ز هر شهری سپهداری و شاهی
ز هر مرزی پریروئی و ماهی.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
پریرو تاب مستوری ندارد
چو دربندی ز روزن سر برآرد.
شیخ محمود شبستری
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پرعیب:
کسی را کجا دل پرآهو بود
روانش ز مستی به نیرو بود
به بیچارگان بر ستم سازد اوی
گر از جبرگردن برافرازد اوی.
فردوسی.
اگر دیر ماند بنیرو شود
وزو باغ شاهی پرآهو شود.
فردوسی.
بگفتار بی بر چو نیروکنی
روان و خرد را پرآهو کنی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(پُ زَ)
پرحیا. آزرمگن
لغت نامه دهخدا
(پَ)
پریر. یک روز پیش از دیروز. روز پیش از روز گذشته. روز قبل از دی. روز پیش. اوّل من امس
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرآهو
تصویر پرآهو
پرعیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرغریو
تصویر پرغریو
پر خروش و غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریروز
تصویر پریروز
یک روز پیش از دیروز روز قبل از دی پریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریرو
تصویر پریرو
پریچهره، زیبا رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
شهوت، اشتها، هوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرپرو
تصویر پرپرو
نازک و سبک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
((رِ))
خواهش، کام، امید، چشمداشت، شوق، اشتیاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پررو
تصویر پررو
((ی))
دریده، بی شرم، بی حیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریروز
تصویر پریروز
((پَ))
یک روز پیش از دیروز، روز قبل از دی، پریر
فرهنگ فارسی معین
پریچهر، پریچهره، پریرخ، پری منظر، خوبروی، زهره جبین، زیباروی، مه جبین
متضاد: زشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آزرمگین، باحیا، شرمگین، محجوب
متضاد: بی آزرم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، نفیس
متضاد: کم بها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
Longing, Yearning, Aspiration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پررو
تصویر پررو
Cheeky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پر رو، چشم دریده، بی حیا و بی شرم، پریروز دو روز پیش
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
стремление , тоска , тоскующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پررو
تصویر پررو
нахальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آرزو
تصویر آرزو
Bestreben, Sehnsucht
دیکشنری فارسی به آلمانی