معنی پرغریو - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پرغریو
پرغریو
- پرغریو
- پرغوغا. پرشور:
چو آگه شد از رستم و کار دیو
پر از خون شدش چشم و دل پرغریو.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
پریروی
- پریروی
- که رویی چون پری دارد پریچهره زیبا روی خوبروی پریرخ پریرو
فرهنگ لغت هوشیار
پرآرزو
- پرآرزو
- بسیار آرزومند، دارای آرزوی بسیار، برای مِثال کنون گر شاد و گر غمناک رفتم / دلی پرآرزو با خاک رفتم (عطار۱ - ۲۰۲)
فرهنگ فارسی عمید