معنی پرآرزو - فرهنگ فارسی عمید
معنی پرآرزو
- پرآرزو
- بسیار آرزومند، دارای آرزوی بسیار، برای مثال کنون گر شاد و گر غمناک رفتم / دلی پرآرزو با خاک رفتم (عطار۱ - ۲۰۲)
تصویر پرآرزو
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پرآرزو
پرآرزو
- پرآرزو
- سخت آرزومند:
بمانم پر از درد و اندوه و خشم
پر از آرزو دل، پراز آب چشم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
پرغریو
- پرغریو
- پرغوغا. پرشور:
چو آگه شد از رستم و کار دیو
پر از خون شدش چشم و دل پرغریو.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
پریروز
- پریروز
- پریر. یک روز پیش از دیروز. روز پیش از روز گذشته. روز قبل از دی. روز پیش. اوّل مِن اَمس
لغت نامه دهخدا