- پدروار
- مانند پدر
معنی پدروار - جستجوی لغت در جدول جو
- پدروار
- پدرانه، ویژگی رفتار یا عملکردی مانند پدران، محبت آمیز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مانند پدر همچون پدر: (پدر وارش از مادر اندر پذیر وزین گاو نغزش بپرور بشیر) (فردوسی)
کسی که پدر دارد، کنایه از نجیب، اصیل، نیک نژاد
پسرمانند مانند پسر، در فقه آن مقدار از ارث که به پسر می رسد، سهم پسری
کنایه از نجیب، اصیل
فربه، سمین
چاق، فربه، برای مثال اسب لاغرمیان به کار آید / روز میدان، نه گاو پرواری (سعدی - ۶۰) ، حیوانی که آن را در جای خوب ببندند و خوراک خوب بدهند تا فربه شود
آتشدان، مجمر، عودسوز
آتشدان، مجمر، عودسوز
خانه تابستانی، خانه بادگیر، بالاخانه، آتشدان عودسوز، رف، طاقچه، تخته هایی که سقف خانه را بدان پوشند، قلعه، حومه، پربار، پرباره، پربال، پرباله، فربال، فرباله، برواره، فرواره
بر سر کاری رفتن باشد که پیش ازین شروع در آن کرده باشند از سر گرفتن
نمایان آشکار ظاهر. یا پدیدار بودن، یا پدیدار جای کسی. جای وی مشخص و معلوم بودن
آنچه بفرزند رسیده باشد از پدر
نجیب، اصیل
حامیان، طرفداران
پاره پاره تکه تکه لت لت لخت لخت
سوارپا پیاده جلد و چابک
آنچه که دوام بسیار دارد
جانوری که در جای مناسب نگاهدارند و علوفه خوب دهند تا فربه شود فربه کرده فربه پروری مسمن اکوله علوفه علیفه: (اسب لاغر میان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری) (گلستان)
پشتیبان پشتوان یاریگر
مانند پسر، سهم پسری
صنعت هنر فیاوار
مقدار بار یک شتر شتر بار
مانند شیر: شیروار با شمشیر صاعقه کردار حمله برده
پیدا، آشکارا، نمایان
فیاوار، شغل، کار، پیشه
مانند مردان مانند دلاوران
آنچه دوام بسیار داشته باشد
نمایان، آشکار، آشکارا، ظاهر
پدیدار شدن: نمایان شدن، ظاهر شدن، به وجود آمدن
پدیدار شدن: نمایان شدن، ظاهر شدن، به وجود آمدن
پشتیبان، پشت وپناه، پشتواره
مانند پیل، پیل مانند، پیلبار
پهلوان وار، به روش پهلوانان مانند پهلوان