مروارید بزرگ و گران بها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، مروارید یکتا، درّ یتیم، برای مثال سعدی به لب دریا در دانه کجا یابی / در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی (سعدی۲ - ۵۸۸)، کنایه از عزیز، سوگلی
مروارید بزرگ و گران بها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، مروارید یکتا، درّ یتیم، برای مِثال سعدی به لب دریا در دانه کجا یابی / در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی (سعدی۲ - ۵۸۸)، کنایه از عزیز، سوگلی
پدر مادر. جدّ مادری. جدّ امی: ز افراسیاب آن سپهدار چین پدرمادر شاه ایران زمین. فردوسی. مکن گر ترا من (افراسیاب) پدرمادرم ز تخم فریدون افسونگرم. فردوسی. چنین گفت کاین نامه سوی مهست سرافراز پرویز یزدان پرست... ز قیصر پدرمادر شیرنام که پاینده بادا بر او نام و کام. فردوسی
پدرِ مادر. جَدّ مادری. جَدّ اُمی: ز افراسیاب آن سپهدار چین پدرمادر شاه ایران زمین. فردوسی. مکن گر ترا من (افراسیاب) پدرمادرم ز تخم فریدون افسونگرم. فردوسی. چنین گفت کاین نامه سوی مهست سرافراز پرویز یزدان پرست... ز قیصر پدرمادر شیرنام که پاینده بادا بر او نام و کام. فردوسی
حاجی پیرزاده، محمدعلی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری (طرائق الحقائق ص 351). وی در 1305 هجری قمری سفری بفرنگستان رفت و در 1306بتهران بازگشت و در لندن با ادوارد براون انگلیسی ملاقات کرد. مکاتباتی نیز در لندن و پاریس و بیروت میان آن دو متبادل شده است. (تاریخ ادبیات براون مقدمۀج 3. یا از سعدی تا جامی ص ج، یا یب، یج، کب، کد)
حاجی پیرزاده، محمدعلی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری (طرائق الحقائق ص 351). وی در 1305 هجری قمری سفری بفرنگستان رفت و در 1306بتهران بازگشت و در لندن با ادوارد براون انگلیسی ملاقات کرد. مکاتباتی نیز در لندن و پاریس و بیروت میان آن دو متبادل شده است. (تاریخ ادبیات براون مقدمۀج 3. یا از سعدی تا جامی ص ج، یا یب، یج، کب، کد)
عطای الهی. بخشش الهی: خداداد ما را چنین دستگاه خداداده را چون توان بست راه. نظامی. چو شه دید گنج فرستاده را چهار آرزوی خداداده را. نظامی. بملک خداداده خرسند باش مکن ز آهنین چنگ شیران تراش. نظامی. کار خود گر بخدا بازگذاری حافظ ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی. حافظ. با خدادادگان ستیزه مکن کآن خداداده را خدا داده. ؟ ، فطری. جبلی. موهوبی: ترا که که حسن خداداده هست و حجلۀ بخت چه حاجتست که مشاطه ات بیاراید. حافظ
عطای الهی. بخشش الهی: خداداد ما را چنین دستگاه خداداده را چون توان بست راه. نظامی. چو شه دید گنج فرستاده را چهار آرزوی خداداده را. نظامی. بملک خداداده خرسند باش مکن ز آهنین چنگ شیران تراش. نظامی. کار خود گر بخدا بازگذاری حافظ ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی. حافظ. با خدادادگان ستیزه مکن کآن خداداده را خدا داده. ؟ ، فطری. جبلی. موهوبی: ترا که که حسن خداداده هست و حجلۀ بخت چه حاجتست که مشاطه ات بیاراید. حافظ
در خور پدر مانند پدر منسوب بپدر: (در نهان سوی ما (مسعود) پیغام فرستاد (حاجب) که امروز البته روی گفت نیست... . و ما آن نصیحت پدرانه قبول کردیم) (لیهقی)، همچون پدر مانند پدر: پدرانه سخن گفت
در خور پدر مانند پدر منسوب بپدر: (در نهان سوی ما (مسعود) پیغام فرستاد (حاجب) که امروز البته روی گفت نیست... . و ما آن نصیحت پدرانه قبول کردیم) (لیهقی)، همچون پدر مانند پدر: پدرانه سخن گفت