جدول جو
جدول جو

معنی پدرداده - جستجوی لغت در جدول جو

پدرداده
(پِ دَ دَ / دِ)
بخشیدۀ پدر:
بسر برنهاد آن پدرداده تاج
که زیبنده باشد بآزاده تاج.
دقیقی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرداده
تصویر زرداده
(پسرانه)
نام پهلوانی ایرانی و عموزاده گرشاسپ پهلوان نامدار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دردانه
تصویر دردانه
(دخترانه)
در (عربی) + دانه (فارسی) بسیار محبوب و عزیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیرداد
تصویر پیرداد
(پسرانه)
داده پیر یا بچه ای که در پیری داده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دردانه
تصویر دردانه
مروارید بزرگ و گران بها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، مروارید یکتا، درّ یتیم، برای مثال سعدی به لب دریا در دانه کجا یابی / در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی (سعدی۲ - ۵۸۸)، کنایه از عزیز، سوگلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدرمرده
تصویر پدرمرده
کسی که پدرش مرده باشد، یتیم، برای مثال پدر مرده را سایه بر سر فکن / غبارش بیفشان و خارش بکن (سعدی۱ - ۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خداداده
تصویر خداداده
چیزی که خداوند بخشیده است، خدا داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
ویژگی رفتار یا عملکردی مانند پدران، کنایه از محبت آمیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدردار
تصویر پدردار
کسی که پدر دارد، کنایه از نجیب، اصیل، نیک نژاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلداده
تصویر دلداده
دل بسته، دلباخته، فریفته، عاشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردزده
تصویر دردزده
دردمند، رنجور، علیل، مریض
فرهنگ فارسی عمید
(سِ پَ دَ / دِ)
بسباسه و پوست جوز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ دَ)
پدر مادر. جدّ مادری. جدّ امی:
ز افراسیاب آن سپهدار چین
پدرمادر شاه ایران زمین.
فردوسی.
مکن گر ترا من (افراسیاب) پدرمادرم
ز تخم فریدون افسونگرم.
فردوسی.
چنین گفت کاین نامه سوی مهست
سرافراز پرویز یزدان پرست...
ز قیصر پدرمادر شیرنام
که پاینده بادا بر او نام و کام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ مُ دَ / دِ)
یتیم از پدر:
گر از کارداران بود رنج نیز
که خواهند هم از پدرمرده چیز.
فردوسی.
پدرمرده را سایه بر سر فکن
غبارش بیفشان و خارش بکن.
سعدی.
، بدبخت
لغت نامه دهخدا
(دَ)
حاجی پیرزاده، محمدعلی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری (طرائق الحقائق ص 351). وی در 1305 هجری قمری سفری بفرنگستان رفت و در 1306بتهران بازگشت و در لندن با ادوارد براون انگلیسی ملاقات کرد. مکاتباتی نیز در لندن و پاریس و بیروت میان آن دو متبادل شده است. (تاریخ ادبیات براون مقدمۀج 3. یا از سعدی تا جامی ص ج، یا یب، یج، کب، کد)
لغت نامه دهخدا
(دَ/ دِ)
فرزند پیر و شیخ و مرشد، پیرزاد
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ /دِ)
عطای الهی. بخشش الهی:
خداداد ما را چنین دستگاه
خداداده را چون توان بست راه.
نظامی.
چو شه دید گنج فرستاده را
چهار آرزوی خداداده را.
نظامی.
بملک خداداده خرسند باش
مکن ز آهنین چنگ شیران تراش.
نظامی.
کار خود گر بخدا بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی.
حافظ.
با خدادادگان ستیزه مکن
کآن خداداده را خدا داده.
؟
، فطری. جبلی. موهوبی:
ترا که که حسن خداداده هست و حجلۀ بخت
چه حاجتست که مشاطه ات بیاراید.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
در خور پدر مانند پدر منسوب بپدر: (در نهان سوی ما (مسعود) پیغام فرستاد (حاجب) که امروز البته روی گفت نیست... . و ما آن نصیحت پدرانه قبول کردیم) (لیهقی)، همچون پدر مانند پدر: پدرانه سخن گفت
فرهنگ لغت هوشیار
مروارید بزرگ و گرانبها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، کنایه از فرزند عزیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلداده
تصویر دلداده
عاشق دلبسته دلباخته، علاقه مند راغب مایل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدر داده
تصویر پدر داده
بخشیده پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلداده
تصویر دلداده
((~. دِ))
عاشق، دلباخته، علاقه مند، مشتاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پدردار
تصویر پدردار
کنایه از نجیب، اصیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دردانه
تصویر دردانه
((دُ نِ))
مروارید، یکتا، بسیار گرامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پردازه
تصویر پردازه
تابع
فرهنگ واژه فارسی سره
خداداد، موهوب
متضاد: خدازده، ذاتی، فطری
متضاد: اکتسابی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
Fatherly, Paternally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دلداده
تصویر دلداده
Inconsolable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
отеческий , по-отечески
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دلداده
تصویر دلداده
неутешимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
väterlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دلداده
تصویر دلداده
untröstlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
батьківський , по-батьківськи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دلداده
تصویر دلداده
непотішний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
ojcowski, ojcowsko
دیکشنری فارسی به لهستانی