- پجشک
- طبیب پزشک
معنی پجشک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پزشکی طبابت
طبیب پزشک. سرگین گوسفند و بز و امثال آن پشک پشکل پشکل شتر
دکتر، طبیب
آب قنات
پاسک
شخصی که به درد بیماران رسیدگی کند و به دارو شفا بخشد، حکیم جغد کسی که تداوی امراض کند کسی که مرضی را معالجه و دستوردوایی برای بهبود دهد کسی که حرفه اش معالجه بیماران و مرضی باشد طبیب. یا پزشک یکم. درجه بالای پزشکی معمول در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن بالاتر از پزشک دوم است. یا پزشک دوم. یکی از پایه های پزشکی معمول و مجری در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن پایین تر از پزشک یکم است
گربه
اندکی پیش، نوعی پارچه یا جامه: پیشک آفتاب و بارانی است بقچه دانست و جامه و ابزار. (نظام قاری)
اندکی پیش، کمی روبه جلو
پشکل گوسفند، بز، شتر و امثال آن ها
کسی که بیماران را معالجه می کند، طبیب، برای مثال چو چیره شود بر دل مرد رشک / یکی دردمندی بود بی پزشک (فردوسی۱ - ۱۴۴۱)
پزشک، آنکه بیماران را معالجه می کند، طبیب
گربه، پستانداری کوچک، گوشت خوار و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود
((شَ))
فرهنگ فارسی معین
فرآورده ای از الیاف نرم و جذب کننده رطوبت با یک روکش نگه دارنده برای جذب ادرار و مدفوع کودک شیرخوار و پیشگیری از آلوده شده زیرجامه
Doctor, Physician
lekarz
doutor, médico
dottore, medico
doctor, médico
docteur, médecin
แพทย์ , แพทย์
dokter
طبيبٌ
डॉक्टर , चिकित्सक